همیشه اون طوری که فکر می کنیم داستان پیش نمیره شاید اون کسی که توقع داریم زندگیمونو خراب کنه به دلیل زندگی کردنمون تبدیل بشه، شاید جیسونگی که نخواد مینهو رو ببینه مجبور بشه هر روز اون رو ببینه و برای دیدن مینهو به خودش لعنت بفرستهبهم اعتماد کن جیسونگ .... بهت قول میدم با تمام زجر هایی که کشیدی و تمامی سختی هایی که داری میکشی کنارت بمونم ... بهت قول میدم هیچوقت تنهات نزارم_ سونگین، هیونلیکس ،مینسونگ :کاپل ها یکشنبه ها :روز های آپ اسمات - درام - هپی اند - کمدی : ژانر…
(تکمیل شده)یادم افتاد امشب لایو داره ... در هفته چند روز لایو داشت در حقیقت پورن لایو بود ... چهره اش رو نمیدیدم اما تنها راهِ رهاییم از دنیای بیرون اتاق تاریک و لایو های اون بود ...اسم فیکشن: لایو ویدیو ژانر: عاشقانه - اسمات - کمدی - روزمره - انگستکاپل :تهکوک - یونمین #ویکوک #تهکوک #یونمین #اسمات #فول_اسمات #انگست #عاشقانه #رومنس #روزمره #کمدی #درام #تهیونگ #جانگکوک #جونگکوک…
𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐬 𝐨𝐫 𝐦𝐨𝐫𝐞 خلاصه‌ی فیک :هیونجین و فلیکس، دوست‌های صمیمی‌ای که از بچگی باهم بزرگ شدن و هر روز شون رو با همدیگه میگذرونن. امکان داره هوانگ هیونجین نتونه احساسات جدیدی که درونش به وجود اومده رو پنهان کنه؟ چجوری باید به دوست صمیمیش بگه که عاشقش شده؟مـینـی فیـکشـنکـاپـل : هـیونلـیکـسژانـر : درام، مـدرسـه‌ای، فـلافدر حـال آپ.- 𝗐𝗋𝗂𝗍𝗍𝖾𝗇 𝖻𝗒 𝗆…
اون ها پدر و مادر نبودندابزاری برای شکنجه دادن بودنداون فقط منتظر یک ناجی بود...اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود…
![الأب القدير [ النهاية ]](https://teenfic.net/cover/الأب-القدير-النهاية-375136107.jpg)
الملخص داخل....157 فصل…
لا نختار حياتنا بأيدينا ولا نختار قدرنا.. بل نُولد لنرى أنفسنا في مكانٍ لا نتخيله، لا نريده، نتمنى لو نختفي منه، نرحل، أو حتى.. نموت. نختار الموت لأننا لا نريد العيْش في تلك الحياة المأساوية التي وُلدنا لنرى ذاتنا بها. يختلف ماضي كلًّا منا عن بعضه، منهم من يكون ماضيه سعيد، بسيط، عاديًّا، ومنهم من يكون ماضيه حزين، قاسي، مأساوي لدرجة تجعلنا نتمنى الموت لنرتاح ولكن لا ننال حتى الموت. تناقض شخصياتهم غريب ولكن لطيف، القدر سيجمعهم سويًّا لنرى ماذا سيحدث في حياتهم.…
![زوجة الأب غير لطيفة [النهاية ]](https://teenfic.net/cover/زوجة-الأب-غير-لطيفة-النهاية-375111633.jpg)
الملخص في الداخل...126 فصللا تنسى تصويت لو عجبتك عشان تنزل فصولها✨️…
بين اربع حيطان وحدي احس الدنيه بدت تفتر بيه مادري شنو سبب هاي الاصوات ليش الناس مداتفهمني محد يصدكني اكولهم جاي اسمع صوت راح تأذيهم هاي المره عبالهم تخبلت هه هو اني مداصدك بنفسي اهلي حيصدكون؟رجعت لفراشي تغطيت وخليت راسي جوه لمخده ورى ربع ساعه دخل عليه الشخص الاكرهه وشكد كرهته بحياتي شوكت اشوفه اريد اموته اخنگه بديه وهو لاعب بأعصابي مادري ليش من اشوفه گلبي ينقبض ويأذيني هيج يزيد حقدي عليهاجى تقرب جايب وياه القران وهم نفس الشي كالعاده لدرجه مليت منه ماريد اسمع قرايته هذا شبيه؟؟اني كارهه نفسي كارهه عيشتي منو هو حتى يحبني؟؟ليش ديساعدني اني اكرهه لشوكت حيفهم؟؟لزم فكي دايشربني مي دفعت ايدهكعد يمي ولزم ايدي وخرته بسرعه وكمت اصيح شهد: وخرر عني ياحيوان كل يوم جاي احقد عليك اكثر من الگبلهمصطفى: براحتج اني جاي لخاطر اساعدج لااكثرشهد: ماريد مساعدتك واذا تريد صدك تساعدني تعوفني كولي يالله كول متحبني وطلكني منك عتقنيمصطفى: غصبن عنج وراح يجي يوم وتصيرين الي وراح اعرف سبب رفضجشهد بغضب: ان شاءالله اموت ذاك الوكت اذا اصير الك لو تموت اني ماحبك اكرهك لو اعرف اتزوج شايب ولااخذك انت حقير انانيييحسيت بشي حار نزل على وجهي وكعت بالكاع من قوه الراجدي باوعت لعيونه بحقد دنك نزل يمي سحب شعري وزمخ بأذ…
" عندما يثقُل كاهلك و يرهقك التفكير تعال إلي سيكون حضني دائما متاحا لك و إن ضاق بك العالم أنا سأحتويك ، فقط لا تحزن "" كنتَ تبتسم لي بدفئ و تحتضن يدي كلما التقيتك ، هذا جعلني أشعر بأنني على قيد الحياة " تايكوك…
![مقدر أن أحبك [ النهاية ]](https://teenfic.net/cover/مقدر-أن-أحبك-النهاية-376542050.jpg)
رواية مكتملة ✅️ملخص الرواية داخل 93 فصل…
![ما كان على القدر جمعنا [قيد التعديل]](https://teenfic.net/cover/ما-كان-على-القدر-جمعنا-قيد-التعديل-119658641.jpg)
« كَنَجْمٍ بَرَاق، لِتَأَمُلِك أَشْتَاقُ، لَكِنْ مَعَ كُلِّ اقْتِرَاب، يَزْدَادُ خَطَرُ الاحْتِرَاق » المشاعر همسات مرهفة تجول في دواخل الإنسان خلال لحظات معينة في حياته قد يبدو أن اسكاتها سهل لكنها من تجعلنا نتحدث بل نتخبط وسط بحر شاسع وعميق لا نهاية له، وقد تنهي أمرنا غرقا بجعلنا ننصاع لها عصيانا أعمى…
سيّدة الإعمال الجوهره ترئس شركه ابوها الوليد ، لكن بيوم غير عادي تنسرق ملفات شديده الحساسيه من الشركه و يضطرون يوكلون فريق اول لجل يقوم بمهمه البحث عن الملّفات ، وش صار على الملفات ؟ ومن سرقها ؟ ووش نهاية الفريق مع هالعائله العريقه ؟ 🇸🇦…
🥀𝑰 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝒀𝒐𝒖🥀قول میدی برگردی؟: قول میدم برگردم. میتونم به قولت اعتماد کنم؟: تو تنها کسی هستی که وقتی بهش قول میدم، تمام تلاشم رو میکنم تا بهش عمل کنم. _________________وقتی دلم برات تنگ میشه، روبه‌روی گل‌هایی که برام خریدی، می‌ایستم. باید جای من باشی تا بدونی چقدر دلتنگی به قلبم فشار میاره. این گل‌هارو تو لمس کردی، تو زیباشون کردی، پس میتونه کمی دلتنگیم رو رفع کنه.هر لحظه دلتنگتم، حتی وقتی کنارمی احساس دلتنگی میکنم... یک روزی میاد این دلتنگی‌ها به آخر برسه و قلب بیچاره من آروم‌تر بشه؟_________________نام فیک: دلم برات تنگ شدهتعداد پارت‌ها: مشخص نیستنوبت آپ: دوشنبه‌هاژانر: عاشقانه، پلیسی، کمی غمگینتایپ: ورس…
🔥فصل دو متوقف شده فعلا 🔥برشی از داستان : " دوست دارم ببینم روابطشون در حد پدر پسریه یا ....با ضربه جین به شکمش خفه شد صورت همیشه خندون هیونگش اخمی بود " یااا ...هیونگ !!!!" نباید اینجوری پشتش حرف بزنی اون همسره یونگیه ! کوک پوزخند زد " ول کن هیونگ اون یه ازدواج صوری بود مطمئنن هیونگ حتی اسم اون پسرم یادش نیست !!!! کاپل : Yoonmin ژانر : مافیا / امگاورش / کمدی و غمگین / امپرگ / معمایی / پلیسی / هیجانی / خانوادگی خلاصه: _طبق وصیت عمه ..." اون " ..باید باهاش ازدواج می‌کرد....اما ...چرا آخرین تصویرم ازش ...برای ۱۷ سال پیشه ! ...شاید ..نباید بهش میگفتم " دوست دارم " ...نگاهی به صورت معصوم دو بچه روی تخت انداخت _ شما ...بوی اونو میدید ....نویسنده " رومی "شروع داستان ۱۲ /۳ / ۱۴۰۳پایان : .....…
الوصف في الفصل الاول عدد الفصول85الحالة مكتملة…
تحكي قصة فتاة جميلة اسمها يوكي دات طابع غريب ، تحب الهدوء تعاني من مشاكل كثيرة في حياتها .لتقع بين يدي مصاص دماء يعيش في قلعة مهجورة في حقل بعيد عن المدينة . ليقع في حبها و يحاول جاهدا جعلها ملكه .…
أيظن أني لعبة بيديه؟أنا لا أفكر في الرجوع إليهاليوم عاد كأن شيئا لم يكنوبراءة الأطفال في عينيهليقول لي : إني رفيقة دربهوبأنني الحب الوحيد لديهحمل الزهور إلي .. كيف أردهوصباي مرسوم على شفتيهما عدت أذكر .. والحرائق في دميكيف التجأت أنا إلى زنديهخبأت رأسي عنده .. وكأننيطفل أعادوه إلى أبويهحتى فساتيني التي أهملتهافرحت به .. رقصت على قدميهسامحته .. وسألت عن أخبارهوبكيت ساعات على كتفيهوبدون أن أدري تركت له يديلتنام كالعصفور بين يديه ..ونسيت حقدي كله في لحظةمن قال إني قد حقدت عليه؟كم قلت إني غير عائدة لهورجعت .. ما أحلى الرجوع إليه.ليلة الخامس من ديسمبر غيرة حياتي.♕أّلَسِـلَسِـلَةّ أّلَأّوٌلَى مًن : مقهى السيدة السوداء♕By: Ň. Ϻ…
[Completed]خلاصه:تهیونگ، دانشجوی فعال و سرزنده‌ی ترم آخر رشته‌ی نقاشی، مدتی بود که از پسر ساکت و آروم ترم پایینی رشته‌ی موسیقی خوشش اومده بود. چیزی تا پایان سال‌های دانشجوییش باقی نمونده بود، باید شانسش رو امتحان و بهش اعتراف می‌کرد؛ خوش‌شانس بود یا بدشانس؟ آیا این احساس، همون عشقی بود که همیشه به انتظارش نشسته بود؟ هیچ‌کس از آینده با خبر نیست، تهیونگ هم از این قاعده مستثنی نبود. این شروع اتفاق‌های خوب بود یا نوید دهنده‌ی روزهای سخت و تاریک؟•کوکوی ایو•رمنس، انگست، اسماتWr: Hb…
نينغ تشوتشو - شاي أخضر مشهور في صناعة الترفيه ، أفضل في الكذب وإغواء الآخرين ، ولكن مع شعبية ضعيفة بين الجمهور.ذات يوم ، اكتشف الجميع فجأة أن الشاي الأخضر قد تغير ...في عرض رومانسي متنوع:قال قائد غبي من الذكور بمودة ، "تشوتشو ، تبدين جميلة جدًا عندما تطبخين. لكن احرص على ألا ترهق نفسك ".أجاب نينغ تشوتشو ، "هل أنت كيس قمامة؟ جيد جدا في التظاهر. بدلاً من القلق بشأن تعبي ، تعال وتساعد؟ "الرصاص الذكور Scumbag ، "...؟"أغلقت نينغ تشوتشو قلبها وسحقت جميع المتسابقين الذكور ، ونادراً ما تقابل خصمًا جديرًا.في النهاية ، طلب منها فريق الإنتاج أن تختار متسابقًا ذكرًا لتمسك بيدها ، وهي ...أخذ الكلب الضال الذي تبناه فريق الإنتاج. كلب ذكر.- ما كان في الأصل عرضًا رومانسيًا تحول إلى فيلم كوميدي منفرد لنينغ تشوتشو.خلال المقابلة:المراسل: "هل كان تعاونك مع المخرج سونغ ممتعًا؟"نينغ تشوتشو: "لا بأس. كان من الأفضل لو توقف عن طرق أبواب الممثلات طوال الوقت ".- تم وضع المخرج سونج ، وهو شخصية معروفة في صناعة الترفيه ، على القائمة السوداء بسبب القواعد غير المعلنة التي فرضها على الآخرين.أجبرت نينغ تشوتشو على القيام بترويج مبيعات مباشر من قبل وكالتها ، فابتسمت وقالت:"انظر إلى قناع الوجه هذا ... إنه عديم الفائدة تمامًا."م…
" in the time of the love" به وقت عاشقیوضعیت : پایان یافته «داستان زندگی پسری که جفتش کسیه که ازش متنفره... راز های مختلف و پیچیده...اینجا همه چیز مبهمه! راز های زیادی هست که یک روزی بلاخره طلوع میکنن،و از پشت پرده های تاریکی و درد کنار میان! برملا کردن حقیقتی که پشت یک نقاب دروغین مخفی شده، کار سختیه مگه نه؟!چه اتفاقی برای شخصیت های این کابوس تلخ می افته؟!جواب این سوال رو هیچ کس نمیدونه. بیاید دست در دست هم قدم برداریم سمت پایانِ این کابوس...بیاید بفهمیم تو دلِ آدم های این قصه چی میگذره!»اسم: in the time of the loveژانر:Romance, Angst, Omegavers, Smut, Mafia, Secretکاپل: vkookکاپل فرعی: yoonmin, namjinنویسنده: zahra.d…