شیرین بودن تو

Background color
Font
Font size
Line height



Louis:


چشمامو باز کردم و موهای بلند هری رو کنار خودم دیدم

۱ هفته بعد از اتفاقی که زین رو از لیام جدا کرده بود و من رو به هری رسونده بود میگزشت
به آسونی هری رو بخشیدم
افسار قلب من دست اونه و میتونه هر کاری میخواد با قلب من بکنه
این قضیه به من اسیب میرسونه ولی از ته قلبم خوشحالم
سرش رو دستم بود و پشت به من خوابیده بود
عضله هاشو اروم بوسیدم
نمیخواستم بیدارش کنم

باور اینکه ی هفته بدون دردسر گزشت سخت بود
الان هری مال من بود

ولی باید احتیاط میکردم عشق هری بیشتر از هر چیزی برای من یه تهدیده
اروم از جام بلند شدم و از اتاق خارج شدم
از پله ها پایین اومدم که زین مست رو دیدم

راستش به این وضع عادت کردم

لو'خب خب ببینم اینجا کیو داریم که ۷ شب رو پشت سر هم مست کرده و تمام اعضای بدنش اروم داره از کار میوفته و میمیره؟

زی'زندگی که لبخندهات فقط برای کصنمک بازی های دوست صمیمیت باسه چ فرقی با مرگ داره

سمتش قدم برمیداشتم
زین بی انگیزه، بی امید و منتظر مرگ چیزی نبود که دوست داشتم ببینم

لو'هی تو زین مالکی کله کیری ، تو وقتی ۱۳ سالت بود همه زندگیت رو از دست دادی و دووم اوردی ایندفعه هم میتونی

زین بدون حرفی بغلم کرد
داشت گریه میکرد
گریه های بلند
بدون ترسی بدون غروری و بدون مانعی فقط اشک میریخت
زین برای من یک برادر نبود
زین مثل پسرم بود
اون رو مثل پسر خودم بزرگ کردم
تمام چیزایی که قرار بود به پسرم یاد بدم رو یاد اون میدادم
همیشه پشتش بودم

و الان روی شونه من گریه میکرد

زی'من ادم بدی ام لویی
خیلی بد
هیچ خوبی ای توی من وجود نداره

به زور داشت جلوی اشکاش رو میگرفت

زی' من لیاقت عشق رو ندارم لویی لیاقت عشق لیام،دوستی پاک هری و بخشش تو من فقط بلدم همه رو نا امید کنم

لو' هی هی هی زین همه میتونن اشتباه کنن

زی' اره همه میتونن اشتباه کنن ولی من هیچکار‌ی بجز اشتباه انجام ندادم لویی، هیچ کار خوبی توی کارنامم وجود نداره

سرمو انداختم پایین و فقط سکوت کردم

از توی بغلم اومد بیرون و اشکاش رو پاک کرد

زی'نمیتونم داد بزنم ،کسیو مقصر بدونم وسایل رو بشکنم فقط باید اتقدر تو خودم بریزم که تبدیل به این گریه های کوفتی بشن

لو' زین میتونی گریه کنی

زی'خودت گفتی باعث میشع ضعیف بنظر بیام

لو'گریه ینی انقدر بزرگ شدی تا متوجه بشی همه ادما حق ناراحت بودن دارن پس اونموقع ی فرد قوی بنظر میای

لبخندی بهم زد

زی' حاظرم هر کاری کنم تا لیام یا هری من رو ببخشن

لو' واقعا هر کاری؟

زی' واقعا هر کاری

لو' قضیه خیلی بیشتر از شکلات و کادو گرفتنه ،باید خوبی رو نشونشون بدی

زی'کدوم خوبی ؟هیچی وجود نداره

هر' داره و من دیدمش

هر دوتامون نگاهمون به سمت راه پله رفت
هری دونه دونه از پله ها پایین میومد

لو'بیدار شدی

سری بهم تکون داد

هر'میخوام ببخشمت زین چون خوبی رو درون تو دیدم چون میدونم تحت تاثیر حرف های سایمون قرار گرفتی چون پدرم رو میشناسم زینی

زی' کدوم خوبی هری؟من مثل تو و لیام ی فرشته نیستم ، من ادمارو خوشحال نکردم و کسی رو از مرگ نجات ندادم،من تو زندگیم فقط کشتم و قلب شکستم 

هر' من و لیامم کارای بدی انجام دادیم زین ولی تو ،تو روزی که باید منو میکشتی جونم رو نجات دادی

گیج به هردوشون نگاه کردم

هری لبخندی زد

هر'روز اولی که به اینجا اومده بودم رفته بودم قدم بزنم
صدای اصلحه شنیدم زین باید هر کیو که قتل رو میدید میکشت این قانونیه که خودت گزاشتی ولی منو ازاد کرد گزاشتم برم،چون اون ادم خوبیه

زی'جون یکیو نجات دادم و جون صد ها نفر رو گرفتم

هر'میتونستی جون من رو هم مثل اون صد ها نفر دیگه بگیری ولی غریضه ات اینو نزاشت،خوبی همیشه به بدی غلبه میکنه

حق با هری بود
خوبی به بدی غلبه میکنه همونجوری که هری به من غلبه کرد
زین با لبخند به هری نگاه میکرد
لبخندی پر از افتخار
اون به هری افتخار میکرد که با وجود انقدز بدی هنوز آدم خوبی بود

زی'من لیاقت بخشیده شدن توسط آدم خوبی مثل تو ندارم

هر'تو لیاقت طرد شدن از طرف کسیو نداری

زی' همه لیاقت عشق رو ندارن هری

هر'همه لیاقت تجربه کردنشو دارن

هری جلو رفت و زین رو بغل کرد
زین بعد از مدت ها احساس امنیت میکرد

هر'دوست دارم زین مطمعنم لیام هم دوست داره

زین اروم موهای هری رو بوسید نمیدونست دیگه باید به چی اعتماد کنه و به چی اعتماد نکنه

لو'خب دیگه بسه هم رو بخشیدید و بوس و بغل و اینا حالا هری منو پس بده

زی'اینقدر حسود نباش تومو

لو'بیخیال اصلا چرا باید حسودی کنم

هر'خب دیگه زین من کمکت میکنم از دل نایل و لیام در بیارییی ،چطوره؟

زی'میدونی من بیشتر از هر وقت دیگه ای به لیام نیاز دارم اما حس میکنم اون به یکم زمان نیاز داره

هر'اوه اره البته به این موضوع فکر نکرده بودم،پس هر وقت فکر کردی وقتش تموم شده من بهت کمک میکنم باشه

لو'ولی من قرار‌نیست کمک کنم

هری بهم چشم غره ای رفت که کاملا متوجه شدم حرفم اشتباه بود

زی'خب بنظرتون نایل من رو میبخشه

هر'اون‌پسر از تمام ادمایی که میشناسم خوش قلب تره فقط کافیه از دلش در بیاری


Liam:

نا'مطمعنی نمیخوای برگردی پیش زین

لی'نایل!اون داشت خیلی راحت رو میکشت

نا'ولی نکشت

لی'ولی اگه یکم دیر تر‌میرسیدم میکشت

نا'نقشه بابای هری که اسمش خیلی سخت بود همین بود لیام نزار به نقشش برسه

لی'نمیدونم نایل هر وقت میام ببخشمس به این فکر میکنم که اگه واقعا مرده بودی چی

نایل سرشو پایین انداخت

نا'دلم برات تنگ شده بود لیام،برای تو برای النور

لی'النور خیلی بزرگ شده نایل باید ببینیش

نا'کاش بابا میتونست دوباره اونو ببخشه

لی'بنظرت اگه بابا بفهمه منم طرف  لویی ام منو هم ترد میکنه؟

نا'من ..نمیدونم...بزار فقط محظ احتیاط بهش نگیم

لی'اوهوم،حق با توعه

نا'میتونم درباره یچیزی باهات حزف بزنم؟هری این چند وقت اصلا وقت نمیکنه بیاد پیشم دوباره با اون مردک تاملینسون اشتی کردن

لی'اره حتما صحبت کن

نا'با ی دختره ای اشنا شدم

لی'اوه اوه اوه میبینم نایل کوچولو داره بزرگ میشه

نا'بس کن بی شخصیت ،اصن نمیگم

لی' شوخی کردم بابا زود باش بگو

نا'خب میدونی من تا حالا عاشق نشدم نمیدونم این حسی که بهش دارم عشقه یا چی یا هر چی فقط میدونی ی چیز عجیبیه

لی'خب درباره دختره بگو

نا'راستش تو تولد تو باهاش اشنا شدم فکر کنم یکی از اعضای گنگتون باشه اسمش املیاست

لی'بیخیالل نایل ، باید از این چیزای مزخرف لعنتی دور بشی

نا'اینو داره کسی میگه که تا ۱ ماه پیش مجنون زین مالیک بود و صمیمی ترین دوستان هری و لویی تاملینسون بودن

حرف نایل واقعا قانع کننده بود

لی'ببین نایل همین الان مطمعن شدم سرنوشت خانواده ما با اون گنگسترای فاکی  امیخته شده

نا' امیخته ینی چی؟

لی' هیچی داداش گلم ولش کن فدات شم حالا این دختره املیا رو یروز دعوت کن ببینیم

نا'تو کسی که دعوت شده تولدت رو نمیشناسی لیام؟

لی'امیلیا یکی از بهترین دوستای من اونجاست موضوع اینه که من میخوام امار زین رو ازش بگیرم پس تو الان زنگ میزنی املیا که بیاد اینجا

نا'تو احمقی

لی'میدونم


Zayn:


زی 'من واقعا متوجه نیستم لویی من انقدر کار دارم تو انقدر کار داری خود هری انقدر کار داره بعد ما باید جمع کنیم بریم سفر

لو'ببین زین من ۱ هفته اس دارم سر این موصوع با هری بحث میکنم و اون عقیدش اینه باید اب و هوا عوض کنیم پس انقدر غر نزن و بیا این وسایل رو بزاریم تو ماشین

زی'اب و هوا عوض کنیم یا زین لیامو فراموش کنه

لو' عه قرار نبود بفهمی

زی'بیخیال  دیگه اونقدر ها هم احمق نیستم

لو'دقیقا همونقدارا احمقی

زی'لازم نیست بخاطز من این کارارو انجام بدید من دیگه اونقدارا به لیام فکر نمیکنم

لو'خفه شو زین

هر' واقعا متوجه نمیشم ۵ ساعته اینجایید و نتونستید فقط ۷ تا چمدونو تو ماشبن جا بدید

من و لویی همزمان به حرص خوردن هری خندیدیم
اون واقعا پسر شیرینی بود
قبلا متوجه نمیشدم چرا ادمی مثل لویی باید عاشق کسی مثل هری باشه ولی الان خوب میفهمم

اون شیرینیه،باعث لبخندت میشه کاری میکنه درداتو فراموش کنی و همیشه هواتو داره

خوش بحال لویی
با تمام اشتباهاتش هری همیشه طرف اون بود حتی اگه خودش اینو نمیگفت چشماش اینو داد میزد
البته اشتباه های من خیلی از اشتباهای لویی بدتر و غیر بخشش تر بود

هر'هنوز دوتا چمدون دیگه مونده زین عجله کن بچه

زی'اگه یکی دیگه بجز تو بهم میگفت بچه کتک میخورد پس شانس اوردی که هری ای

بهم نزدیک شد
هر' خب این حقیقتو عوض نمیکنه که تو بچه ای
پاهام میلرزیدن
احساس عجیبی داشتم

صورتمو از صورتش فاصله دادم و به لویی نگاه کردم
حواسش به ما نبود
این دیگه چ احساس فاکی ای بود

لو' اینم چمدون اخری الان فقط تنها مشکل اینه که برای زین جا نیست

هر'فکرشم نکنید یدونه از چمدونامو نیارم

لویی بهش خیره شدع بود

هر'اصلا چرا اینجوری نگام میکنی اینهمه ماشبن تو پارکینگ کوفتیت داری بعد میخوای چمدون قشنگ منو ازم بگیری؟ واقعا برات متاسفم

لو'باشه باشه باشه فقط قهر نکن من به یکی از بچه ها میگم رانندگی کنه و چمدون هارو با ی ماشین دیگه بیاره

هر'دوست پسر خوشگل خودمی

با تعجب بهشون نگاه میکردم

زی'الان عق میزنم

لو'این همون کصخلیه که میخواشت بخاطر لیام خودکشی کنه

هر'ولش کن حسوده

لو'شیطونه میگه ولش کنیم بریم ماه عسل

زی'احیانا این سفر بخاطر من نبوده؟

لو'اره راست میگی داشتم فراموش میکردم

زی'یکم دیگه اینجا بمونم رد میدم میرم بشینم تو ماشین شما هم بیاید

جلو نشستم و در رو بستم
یکم دیگه با لویی و هری معاشرت داشته باشم کاملا مغزمو از دست میدم

ولی از دست دادن عقل واقعا ارزششو داره
سیگارمو روشن کردم که در باز شد

هر'تو چرا جلو نشستی

شروع شد!

زی'پشت که نمیشه نشست

هر'من میخوام رانندگی کنم لویی باید کنارم بشینه

لو'تو گواهینامه نداری هری

هر' ولی رانندگی بلدم

لو' ولی گواهینامه نداری

هر' تو هم گواهینامتو با پارتی قبول شدی من چیزی گفتم؟

زی'خفه شید خودم رانندگی میکنم

هر ' پس برو عقب لویی جون

لو' من برم عقب؟

هر' نه پس من برم ؟

لو'من از تو بزرگ ترم باید بهم احترام بزاری

هر'منم حاملم بچم اذیت میشه

لو' از همون روز اول باید یاد میگرفتم با تو بحث نکنم

هر'هاهاها










سلام بچه ها دلم براتون خیلی تنگ شده بود
همونطور که میدونید بخاطز اتفاقات اخیر کشور عزیزمون اپ نکردم و بخاطر این یکی خیلی عذاب وجدان دارم
امیدوارم تمام کسایی که تو خیابون جون میدن و شما منو ببخشید
به سوی ازادی


You are reading the story above: TeenFic.Net