از زبان تهيونگ:
بعد از اينكه بهم قول داديم باهم دوست هاي خوبي باشيم من اتاقش رو ترك كردم كه راحت باشه ورفتم سمته اتاقم تا دوباره بخوابم ولي هرچه قدر سعي مي كردم نمي شد فقط بورا ميومد جلو چشمم عاه لعنتي واقعا بدنش حرف نداشت ،ياااااااا كيم تهيونگ اين چه فكريه كه مي كني تو خجالت بكش ،اون دوستته چه طور مي توني همچين فكري كني ؟! عاه آخه واقعا خيلي خوب بود ،اوووف من چم شده آخه ...
نمي دونم چه قدر ديگه باخودم ور رفتم كه خوابم برد
تق تق تق تق
صداي در بود عاه آخه كيه اين وقته ... صبر كن ببينم ساعت چنده ؟!١٢ خدايا من چرا انقدر زياد خوابيدم يااااااا
٪؜ببخشيد تهيونگ شي مي خوايم عكاسي رو شروع كنيم  اگه مي شه لطفا بياين پايين
_عاه باشه لباسام رو عوض كنم بيام
٪؜منتظرتونيم
لباسامرو عوض كردم و رفتم پايين بورا رو ديدم كه داشت با پسرا (اعضا) حرف مي زد رفتم نزديك تر داشت
+نه ممنون نگرانم نباشين ،به لطفه تهيونگ شي حالم خوبه واقعا ازشون خيلي ممنونم
&پس حتما خوبي ديگه ؟!
+عاه بله ،ديگه نگران نباشين به خير گذشت☺️
با لبخندش حس كردم قلبم لرزيد عاه اين چه حسيه كه از ديشب نسبت بهش دارم
& از ابن به بعد هر مشكلي داشتي بهمون بگو ،عاه راستي از اين به بعد مارو با اسم صدا كن و شي رو از آخره اسممون خط برن يا اوپا صدامون كن
+عاه نه ممنون من از كلمه اوپا خوشم نمياد،ترجيح ميدم هيونگ صداتون كنم يا همون اسمتون كه نميشه پس اگه مشكلي نيست هيونگ صداتون مي كنم
$عاه تو هم مثله كوكي از اين كلمه خوشت نمياد؟! آخ قبلا يكي اوپا صداش مي كرد مي خواست همونجا طرفو بكشه ㅋㅋㅋㅋㅋ
@ هاهاهاهاها بامزه ،خوب درسته كه از اين كلمه خوشم نمياد ولي ديگه در اون حدم نبودم
ديگه منم مي خواستم وارده بحث شم
_خوبه جمتون جمه فقط گلتون كمه
و بعد دستم رو طرفه خودم گرفتم
@ آره كاكتوسمون كم بود
_ياااااااا جانگ كوك شييييي من ازت بزرگترماااااا ،بهت رو دادم آره
رفتم دنبالش اونم شروع كرد به دوييدن يهو وسطه راه اون به طرفه من دوييد از آنجايي كه خيلي قويه من طرفه بچه ها دوييدم و اونا هم هركدوم يه طرف تنها امونم بورا بود
_يااااا بورا كمكم كن منو پشتت قايم كن
و رفتم پشتش و شروع كرد به خنديدن
+يااااا جانگ كوك شي اذيتش نكن
با ديدن خندش دوباره قلبم لرزيد وزير لب غريدم
_عاه لعنتي ،چرا انقدر تند ميزني
يهو برگشت طرفم ،متعجب شدم نكنه شنيده باشه
+عام چيزي گفتي ؟!
_عااا ... نه يعني...آره داشتم به جانگ كوك فحش مي دادم
+ㅋㅋㅋㅋㅋㅋ عاه خدا واقعا كه
٪؜بورا شي!بيا اينجا يه عالمه كار ريخته روسرمون
+اوه اوه اوضا خيته من ديگه برم ،تورو با عذاب الاهيت تنها مي زارم 😁
خنديد و رفت وكوكي اومد طرفم
@ حالا برا دفاع از خودت مي ري پشت بورا قايم ميشي ؟! بزار الان حسابت رو مي رسم
بعدش به عالمه بازي كرديم وعكاس ها ازمون عكس گرفتن و بورا بعد از اينكه رفت پيداش نشد تا زمانه ناهار ،وقتي اومد و دختري كه كنار جونگين رو ديد زود دوييد طرفش و محكم بغلش كرد
از زبان بورا :
وقتي وارد غذاخوري شدم سويون رو ديدم عاه خدايا بالاخره ديدمش دوييدم طرفش و اونم آغوشش وو برام باز كرد وپريدم بغلش
^آخ آخ دختر آروم فرار نمي كنم كه تازه با اين وضعيت به ماهم آسيب مي رسوني
+والا تو كه ١٠٠تا جون داري
يهويي فهميدم گفت ما ؟!
+صبر كن ببينم
به شكمش يه نگاهي كردم
+يعني.... تو بچه داري ؟! صبر كن يعني ...منم خاله شدم ،عاه لعنتي ،نمي دوني چه قدر خوشحالم
^حالا چرا فحش مي دي ؟!
=ازت ممنونم بورا من با حرفات از خواب غفلت بيدار شدم و فهميدم هيچ كسي رو اندازه سويون دوست ندارم
+واقعا خوشحالم براتون ؟!چند وقته ؟!
^فك كنم سه ماهش مونده
+واو يعني تو ٦ماه به من هيچي نگفتي ؟! من هيچ به جونگين حداقل مي گفتي
^مي خواستم سوپرايزتون كنم ،كه جونگين مي خواست دوباره انجامش بده كه من بهش گفتم اونم از خوشحالي نمي دونست چي كار كني
+حداقل بهم مي گفتي قراره بياي
^يهويي شد ، چون جونگين نتونست جايگزيني برا خودش پيدا كنه مجبور شديم باهم بيايم
+عاه عصر بعد از كارا مي ريم براش خريد كنيم ،راستي جنسيتش چيه ؟!
^دختره
+وايييي پس مثله مامانشه ،من ديگه برم ناهار بخورم و برم يره كارم بهت خبر مي دم
رفتم طرف سلف و غذا ورداشتم دنباله جا مي گشتم كه ديدم جانگ كوك دستش رو تكون داد وبه صندلي خالي كناره تهيونگ اشاره كرد ولبخندي زدم و رفتم نشستم اونجا ولي از ديشب تاحالا وقتي تهيونگ رو مي بينم ضربانه قلبم ميرسه به ١٠٠٠٠ حالا كنارش نشستم آخ فقط اميدوارم نشنوه صداشو
& ببينم اون دختره همون سويون نبود ،همسره جونگين ؟! تو مگه اونو ميشناسي
_عاه بله منو و سويون و جونگين يه دانشگاه مي رفتيم
$چه باحال
به فارسي گفتم
+آره خيلي باحال تو مشكلاته منو مي كشيدي نمي گفتي باحال
فك كنم تهيونگ شنيد چون متعجب بهم نگاه كرد
از زبان تهيونگ :
يهويي زيره لبش چيزي گفت كه من اصلا معنيش رو نفهميدم انگار داشت به زبان فضايي ها حرف مي زد (فارسي =زبان فضايي ها 😂🤦🏻‍♀️ كي به كي ميگه فضايي)
ناهار رو خورديم و هركدوم مشغول كارهاي خودمون شديم و  بعد از تموم شدن كارام داشتم دنباله بور مي گشتم كه ديدم دست در دسته سويون دارن مي رن بيرون
از زبان بورا :
كارها كه تموم شد باسويون رفتم بيرون
تصميم گرفتم از لباس هايي كه با يئون خريدم بپوشم و بولوز سفيدم كه پايينش طرح هاي رنگي داشت رو پوشيدم و كفش هاي سفيدم كه بندش باهاش ست بود رو پوشيدم و شلوار جينم و عينكم تيپم كامل بود

و سويون هم خوب سويون و يئون تقريبا با هم همتيپ بودن و لباساشون شبيه به هم ميشد خيلي خانومانه و شيك تيپ زده بود بلوزي كه روش ميني موس بود و يه جليغه سورمه اي رنگ از روش و كفش و كيف و عينك يه تيپ كامل

بعد از هتل خارج شديم و فتيم طرف مغازه هاي لندن شنيده بودم خيلي لباس هاي خوبي دارن ولي باور نمي كردم
براي بچه لباس هاي دخترانه و قشنگي خريديم

بعد از خريد براي بچه براي مادره بچه هم خريد كرديم

بعد از خريد  برگشتيم  هتل تغريبا شب بودو هر دومون خسته وبديم وخدافظي كرديم هركدوم به طرفه اتاقه خودش رفت
و من رو تختم فقط به اين فك كردم
كه من تهيونگ رو به چه عنواني مي بينمش ؟!
دوستشم يا عاشقشم ؟!
از زبان تهيونگ
روتختم بودم و داشتم به بورا فك مي كردم
دوستشم يا عاشقشم ؟!
.
.
.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
خوب اينم از اين پارت
خوب بچه ها من زياد طوله هفته نمي تونم آپ كنم ولي سعيم رو مي كنم
خواهشا به فراموشي هم سر بزنين قشنگه داستانيه بين ا/ت و جانگ كوك
نظر و وت يادتون نره 😈💓😍😘