با ذوق پست جدید تری راچا که کمتر از ۵ ثانیه پیش گذاشته بود و عکس سه نفرشون بود رو لایک میکنم و سریع شروع میکنم تایپ کردن کامنت:
اوه نمیتونم باور کنم سه نفر چقد میتونن سکسی باشن
بازوهای عضلانی چانگبین...فقط زیادی رویایین
سریع سندش میکنم و به دید زدن عکس ادامه میدم
بازم اولین کامنت شده بودم
دیگه یه چیز روتین شده بود
تقریبا تو همهی پستاشون همینجوری بود و اولین نفر میدیدم
زنگ میزنم به سونگمین و بعد کلی بوق خوردن برمیداره
قبل این که یه کلمه حرف بزنه سریع با ذوق میگم
_پست جدیدشونو دیدیییییی؟؟؟؟؟؟
واییییی چانگبین خیلیییی جذابههه اصن نمیتونم باور کنم یه آدمههه بیشتر به الهه ای چیزی میخورههههههه
سونگمیننن من یه آلفا مثل چانگبین میخواممم نهه اصن خودشو میخوامممم باید بیاد به فاکم بدهههههه
جیسونگو دیدی؟؟؟ قشنگ ترین امگاییه که تا حالا دیدممم انصاف نیستتت نکنه چانگبینم رو اغوا کنههه؟؟؟؟ لبخند چان رو چی دیدی؟؟؟ انقد قشنگه که دلم میخواد هیچی تو زندگیم بجز اون نبینمممم
سونگمین من چرا انقد بدبختممم؟؟؟ چرا چانگبین آلفای من نیست اخههه چرا به کیوتی جیسونگ نیستممم هاا؟؟؟؟
نفس کلافهی سونگمینو از پشت گوشی میشنوم
+خیلی رو اعصابی لی فلیکس
دو دقه خفه شو و تو گوشای بیچارهی من جیغ نزن
جیسونگ و چانگبین هم با هم نیستن خوبه بهتر از من میدونی جیسونگ آلفای خودشو داره
اسمش چی بود؟ اها مین..
وسط حرفش میپرم
_آرهه مینهو خیلییی به هم میان انگار اصلا برای همدیگه ساخته شدن با اینکه مثلا مخفیه رابطشوننن اصلا میتونی تصور...
داد سونگمین در میاد
+ آره آره فقط خفهه شووووو
چند ثانیه سکوت میشه که با لحن تندی میگه
+چرا صدات در نمیاد
_خودت گفتی خفه شم خبببب
+خدایا لعنت بهت لی فلیکس
حرفشو اصلاح میکنم
+لی فلیکس چیه باید بگی سئو فلیکس
حتی بدون این که قیافش رو ببینم میدونستم داره چشم میچرخونه
_خب دیگهه من برم به ادامهی دید زدن عضلات چانگبین برسم بای باییی
قطع میکنم و دوباره اینستامو باز میکنم که با دیدن نوتیفیکیشنی که اومده بود میرم توش
یکی ریپلایم کرده بود ولی صفحه لود نمیشد
چشمام قلب بارون میشن
یعنی ممکن بود چاگیم ریپلایم کرده باشههه؟؟؟؟ یا شاید چان یه بیگ هاگ بهم بده؟؟ اگه این باشه دیگه هیچ رویایی ندارم هیچی از زندگیم نمیخوام دیگههه
سریع تو ذهنم اصلاحش میکنم
البته بجز امگای چانگبین بودن و بوسیدنش و لمس کردن اون عضلات بی نقصش و...
از فکر و خیالام در میام و زل میزنم به صفحهی در حال لود و به سرعت اینترنتم فحش زیرلبی میدم
به محض باز شدن و دیدن اسم شخصی که ریپلایم کرده بود وا میرم
چرا بجای اسم 3RACHA با تیک آبی کنارش باید اسم یه یارویی با آیدی Hwang Hyunjin ببینم آخه
" خیلی حال به هم زنی باورم نمیشه کسی از همچین آدمای داغونی خوشش بیاد "
با عصبانیت ریپلایش میکنم و بعد ۸ خط تایپ کردن سند میکنم و گوشیو میذارم کنار
فک کرده کیه که میتونه راجب فرشتههای جذابم اینجوری حرف بزنه
...
با بیشترین سرعتی که میتونستم راهروی دانشگاه رو طی میکنم و سمت کلاس میدوم
تا ۴ صبح سرگرم دیدن موزیک ویدیوی جدید و برنامهی جدید تری راچا بودم و خواب موندم اونم روز اول ترم جدید
جلوی در کلاس وایمیسم و نفس عمیقی میکشم
در میزنم و با استرس دستگیره رو پایین میکشم
با ورودم به کلاس خیره شدن چشمها به خودم رو حس کردم
اما نگاهمو برنگردوندم تا استرسم از این بیشتر نشه
+ چی میتونه باعث بشه روز اول ترم دیر برسی آقای..؟
به خانم لیند که میدونستم اصلا استاد سختگیری نیست نگاه کردم
_لی فلیکس هستم و خیلی خیلی معذرت میخوام
تعظیم میکنم و با شنیدن جملهی برو بشین نفس راحتی میکشم و میرم سر جام کنار سونگمین میشینم
پچ پچ کرد
+کدوم گوری بودی
کتابمو در میارم و آروم جواب میدم
_خواب موندم بابا
یه زنگ بهم میزدی بد نبود
چشم غره میرم و حواسمو به کلاس میدم
خانم لیند که در حال توضیح دادن یه چیزی به اسم معادلات دیفرانسیل (خودمم نمیدونم چیه😂) بود چند تا چیز که حتی یکیشونم نمیفهمیدم رو تخته نوشت و برگشت نگاهم کرد
+تو..بلند شو بگو کدوم تابع همگنه؟(همچنان نمیدونم چه کوفتیه😂😂)
رنگم پرید و اومدم بلند شم که صدا از پشتم اومد و جواب داد
رد نگاه رو اشتباه فهمیده بودم پس
نفس راحتی میکشم
+عالیه، اسمت چیه؟
صدای رسایی از پشتم بلند شد
×هوانگ هیونجین هستم
هوانگ هیونجین؟ با گیجی برمیگردم و نگاهش میکنم برای دیدنش باید سرمو بلند میکردم
پسر قد بلند و جذابی که به خانم لیند نگاه میکرد رو آنالیز میکنم
موهای نه چندان کوتاه مشکی داشت که انقدر خوش حالت بودن انگار براشون ساعت ها وقت گذاشته بود
چشمهای کشیدهای داشت و با وجود اینکه مشخصا آرایشی نداشت به نظر میرسید خط چشمی داره که باعث خیرهکنندگی چشماش میشه
پوست بی نقصش هم چهرهی فوق العادش رو تکمیل میکرد و اون لبای سرخ و برجستش که انگار فقط برای بوسیدن خلق شدن
وایسا...داشتم به چی فکر میکردم
اسمش رو هوانگ هیونجین صدا زد...این اسمو کجا شنیدم؟ حتی قیافهی پرفکتش هم برام آشنا نیست وگرنه قکر میکردم حتما مدلی چیزیه
انگار سنگینی نگاهم که مدت زیادی میشد روش بود رو حس کرد و نگاهم کرد
رومو برگردوندم و بقیه کلاس رو سعی کردم بفهمم اسمش رو کجا شنیدم اما تا وقتی که خانم لیند با گفتن یه خسته نباشید حواسم رو به کلاس برم میگردونه به نتیجه ای نمیرسم
بلند میشم و وسایلم رو جمع میکنم که سونگمین میگه
+چرا انقد تو هپروتی؟ راستی چرا خواب موندی مگه ساعت ۵ اجرای لایو تری راچا نبود میخواستی ببینی؟
چشمام گرد میشن و با پشت دست میکوبم تو پیشونیم و با صدای جیغ جیغی میگم
_چطوری یادم رفتتتتت وایییی استایلیست چانگبین دیروز یه عکس گذاشته بود فک کنم قرار بود لباس چانگبین باشه میخواستم عضلاتشو توش ببینممممممم
چرا یادم ننداختی اصنننن وای الان چیکار کنممممم؟؟
محکم زد تو سرم و چشم غره رفت
+ انقد جیغ نزن و رو مخم نرو
دنیا به آخر نرسیده ویدیوش همه جا هست بعدا ببین
گوشیمو در میارم و همونجور که سمت کافه تریا میرفتیم سرچ میکنم تا اجرای امروز رو پیدا کنم
پشت میز میشینیم و اولین ویدیو که لینک یوتیوب بود رو پلی میکنم
با شروع اجرا نفسم تو سینه حبس میشه و وقتی دوربین روی چانگبین در حال رپ خوندن زوم میشه با ذوق نگاش میکنم و تقریبا جیغ میزنن
_سونگمیننن سونگمیینننن ببین چقد جذابههه
بازوهاشو میبینییی؟؟؟ لعنتی ددی خودمههههه
میدونستم سونگمین داره پوکر فیس نگاهم میکنه اما حتی سرمو بالا نمیارم و بدون پلک زدن به حرکت دستا و لبای چانگبینم نگاه میکنم
آخرای ویدیو بود که با دست موهاشو به طرز هاتی عقب داد
_سونگییی دیدییییشششش؟؟؟؟ فاککک چرا هر کاری میکنه انقد سکسیهههه؟؟؟؟
ناله ای میکنم و مغموم سرمو رو میز میذارم
_سونگمیننن خیلی هاته نمیتونممم
صدای بلند و آشنایی از پشتم میاد
× کاری نداره که برو مثل یه هرزه خوب همینجور که اینجا ناله میکنی و جیغ میزنی جلوش انجامش بده و التماش کن تا به فاکت بده
برمیگردم و با اخم به صاحب صدا نگاه میکنم
_جز فوضولی و گوش وایسادن حرفای دیگران کار دیگه ای نداری؟ بعدم با کی بودی گفتی هرزه ها؟؟؟
سونگمین سریع بلند شد کنارم اومد و بازومو فشار داد
با عصبانیت به اون عوضی قد بلند نگاه میکنم
با پوزخندی براندازم کرد
× من گوش واینستادم ولی از دوست کوچولوت هم بپرس تا بهت بگه صدات رو تا دو تا دانشکده اونور تر هم چه بخوان چه نه میشنون
کس دیگه ایم که شبیه هرزه ها رفتار کنه اینجا نمیبینم فقط تویی
گوشام از عصبانیت سرخ شده بودن و داغیشون رو حس میکردم
_توی عوضی چجوری جرئت میکنی با من اینجوری حرف بزنی هااا؟؟؟؟
سونگمین بازومو محکم فشار داد
+فلیکس بسه بیا بریم
بازومو از دستش بیرون کشیدم
_ بذار ببینم این عوضی چی میخواد سونگمین
از صدای بلندمون تعداد زیادی از دانشجوها اطرافمون بودن و با کنجکاوی نگاهمون میکردن تا اگه دعوایی قراره اتفاق بیفته از دستش ندن
بی توجه بهشون به اون پسر عوضی نگاه میکنم
خونسردی ای که از نگاه و طرز ایستادنش مشخص بود اعصابم رو بدجور خورد میکرد
+سکسی کوچولو چرا ناراحت میشی من فقط چیزی که تو ذهن همه بود رو بهت گفتم
مگه به کسی که وسط دانشگاه از به فاک رفتن زیر کسی که حتی نمیشناسه ناله میکنه چیزی جز یه هرزس؟
تیز نگاهش میکنم و دستام ناخودآگاه مشت میشن و پوست کف دستم رو با ناخون میخراشم
_به تو..هیچ ربطی نداره..سرت به کار خودت باشه
کیفمو برمیدارم و بعد تنه ای که بهش میزنم و برخلاف انتظارم حتی تکون هم نمیخوره و فقط خودم مجبور میشم از کنارش برم رد میشم و میرم سمت دانشکده
سونگمین هم بدو بدو خودش رو بهم میرسونه و بی حرف باهام میاد
خوب منو میشناخت و میدونست الان که عصبانیم اصلا حوصلهی حرف زدن ندارم و ممنونش بودم که چیزی نگفت
...
کل روزم کوفتم شده بود و همش عصبی بودم سونگمین هم کاملا متوجهش شده بود و سعی میکرد زیاد سر به سرم نذاره
اون عوضی چجوری جرات کرد اون حرفا رو بهم بزنه
ازش متنفرم
گوشیمو برمیدارم بلکه یکم سرم گرم بشه و حواسم از قضیهی صبح پرت شه
اینستام رو که باز میکنم یه نوتیفیکیشن میبینم و با باز کردنش آتیش میگیرم
همون هیتر لعنتی!!
میام پیامش رو بخونم که چشمم به آیدیش میخوره
Hwang Hyunjin
لعنتی لعنتی
این عوضی همونه یعنی؟؟؟
سریع وارد صفحش میشم و با دیدن اولین عکس مطمئن میشم خودشه
فحش زیرلبی میدم که سر سونگمین تو گوشیم خم میشه
+باز چانگبین با دختر عکس گذاشته؟
گوشیمو با حرص جلو صورتش میبرم
_باورممم نمیشهههه
اون هیتر آشغالی که دیروز بهت گفتم همین هوانگ هیونجین عوضیهه
هی میگفتم اسمش آشناسسستتتتتت
یه دلیل دیگه برا متنفر بودن بهم داد عوضی
گوشیم رو نگاه کرد و سری تکون داد
+ فلیکس بیخیالش بهش فکر نکن به هر حال اهمیتی نداره نه؟
تند تند سر تکون میدم
_اصلا برام مهم نیستتتت
...
دو روز میگذشت و با این که گقته بودم اهمیتی نمیدم نمیتونستم تنفرمو هر بار که اون هیونجین عوضی رو میدیدم یا اسمش رو میشنیدم کنترل کنم
دلم میخواست یه جوری اون حرفاش رو تلافی کنم و تا وقتی کاری نمیکردم آروم نمیگرفتم
بعد کلی فک کردن با نیش باز میرم مغازه و یه اسپری رنگ میخرم با یه سری وسایل دیگه
روز بعد ۵ صبح میرم دانشگاه و وسایلو از کیفم رو زمین میریزم و کارمو با لاکرش شروع میکنم
...
به ساعت نگاه میکنم و سریع مشغول جمع کردن وسایلم میشم
ساعت ۶ و نیم بود و اولین کلاس ساعت ۶:۴۵ تشکیل میشد پس باید سریع تر میرفتم تا حتی این نزدیک دیده نشم
ساعت ۹ که یه ربع قبل از اولین کلاس هیونجین میشد برمیگردم به دانشکده
وقتی از دور میبینمش که میاد توجهی نمیکنم و خودمو مشغول حرف زدن با سونگمین میکنم اما زیر چشمی میپاییدمش
لحظه اب که شروع میکنه باز کردن قفل لاکرش نیشخندی میزنم و با باز شدن در لاکر و پاشیده شدن رنگ به تمام صورتش لبخند با رضایتی رو لبام میشینه و به حرف زدن با سونگمین برمیگردم تا تابلو نباشم و نگاه خشمگین و پر از کینهی هیونجین رو روم نمیبینم
...
سه روز میگذشت و بلایی که سر هیونجین آورده بودم کل دانشگاه رو پر کرده بود
اما هیونجین انگار کلا به هیچی اهمیت نمیداد و خیلی عادی رفتار میکرد
اما دلم کاملا خنک شده بود و دیگه بیخیالش به درس و خوش گذرونیم میرسیدم
بعد تموم شدن آخرین کلاس مسخره و حوصله سر بر امروز با سونگمین بیرون میریم و میشینیم تو کافه دانشگاه
استاد کلاس آخرمون فسیل ترین استاد دانشگاه بود که احتمالا ماموتا رو هم به چشم دیده و با نگاهایی که هر دفعه رد میشد به باسن خوشگلم میکرد مطمئن بودم پدوفیله
البته حق داره خب میدونم نمیشه از بوت گرد و قشنگ من گذشت گناهی نداره بیچاره
من یه شیک و سونگمین یه قهوه میگیریم و میشینیم در حال غیبت کردن راجب استادا و اون اکیپ دخترای امگای افاده ای کلاس که همش خودشونو میمالیدن به هیونجین میخوریم
بعد اینکه شیکم تموم شد رفتم دستشویی
وقتی کارم تموم شد و بلند شدم شلوارمو بکشم بالا با صدای ترکیدن چیزی سرمو بالا میارم و کمتر از یه ثانیه بعد تموم صورتم پر از مایع چندشی بود که حتی نمیدونستم چیه
هنوز شوکه بودم و گیج درو باز میکنم که چند نفری که توی دستشویی بودن سمتم برمیگردن
با دست به زور اون مایع رو از جلوی چشمام پاک میکنم و اولین چیزی که میبینم تصویر خودم که با خامهی صورتی رنگی پوشیده شده بودم توی آینه بود
بعد اینکه اتفاق رو هضم میکنم تازه متوجه دومین نکته که شلوارم بود میشم
جیغ خفه ای میکشم و سریع بالا میکشمش اما ظاهرا دیر شده بود و اون چند نفر توی دستشویی که از شانس خوبم بیشعور ترین آلفاهای دانشگاه بودن ازم عکس گرفته بودن
چشمام پر اشک شد و سعی میکنم با آب و بدبختی خامه هارو از سر و صورت و لباسم پاک کنم تا حداقل بتونم برم خونه
با یادآوری چیزی وحشت زده دستمو تو جیب هودیم میبرم و گوشیمو بیرون میکشم
با دیدن اینکه سالمه نفس راحتی میکشم
اگه اینم خراب میشد باید ۵ ۶ روز سرکوفتای خانوادم که میگن چون یه امگای مغلوبم بی عرضم و به هیچ دردی نمیخورم، یا اینکه چه بخت سیاهی دارن که بچشون یه امگای مغلوب هرزه در اومد که حتی نمیتونه یه گوشی سالم نگه داره بشنوم
البته راستش خودمم نمیدونم لقب هرزه چه ربطی به شکستن ظرف بخاطر لیز خوردن پام یا نمرهی بد ریاضیم داره که معمولا میشنیدمش
با دستمال و آب سر و صورتمو تا جایی که میشه از خامه پاک میکنم و به سونگمین زنگ میزنم تا بیاد کمکم کنه
با دیدنم با دهن باز خیره شد بهم
+مطمئنی رفته بودی فقط دستشویی؟
چشم غره میرم
_به نظرت اگه بدبخت نشده بودم چه دلیلی داشت تو دستشویی بهت زنگ بزنم؟ برا نشون دادن شکل مدفوعم؟ (روم نشد از کلمه دیگه ای استفاده کنم😂😐)
پس گردنی ای بهم زد که با خامه ای شدن دستش چهرش رو با انزجار در هم کشید و دستشو گرفت زیر آب
+چه بلایی سرت اومده دو دقه نبودم
شیر آبو باز میکنم
_بعدا اتفاق فاکی رو برات تعریف میکنم الان اول کمکم کن اینارو بشورم بعدم زود بریم قراره از فردا تو دانشگاه سوژه باشم باید خودمو آماده کنم
مشخص بود هنوز نفهمیده چیزی ولی سر تکون داد و اومد سمتم که کمک کنه
...
بعد اینکه کامل از خامه پاکم کردیم میریم بیرون
سر تا پام خیس و نوچ بود باید زودتر فقط برسم خونه
کلاه هودی سونگمین که بهم قرض داده بودش رو روی سرم میکشم تا قیافم تا جای ممکن معلوم نباشه و سوژه شدنم از همین الان شروع نشه
به در دانشگاه میرسیم و موقع رد شدن چشمم به شخصی که به میله تکیه داده بود و با پوزخند رو لبش نگاهم میکرد میفته
اخمام تو هم رقتن و همه چی برام روشن شد
نشونت میدم هوانگ هیونجین لعنتی!!
.
.
.
خب خببب
اول اینکه من نمیخواستم این فیک رو تا وقتی کامل نوشتم آپ کنم ولیییی عواملی مثل جوگیری نصفه شب باعث میشن بزنه به سرم و پارت یکو بذارم
امیدوارم خوشتون بیادد
You are reading the story above: TeenFic.Net