قديــسة الظلام

قديــسة الظلام

1,992 164 22

كيف لراهبة أن تتحدى الرب و كيف لفتى نهايته الجحيم أن يأخذ بيدها الى النعيم؟الدماء التي عكست جروحها على ثوب أبيض ، إتهمها الناس أنها آثام...فارتدت ثوب أسود و أخرجت الشيطان الذي كان يسكنها...ولن يروض الشيطان إلا شيطان مثله..فهل لفتاة تخشى الحب و تعتبره لعبة الحظ أن يغيرها فتى لا يعرف للإستسلام سبيلا..…

العودة

العودة

24,997 619 7

ولدت شريرة .. أحبت شريرا .. و كادت أن تموت كملاك حزين كان يستحق نهاية أفضل .. ولد خطأ ..أحب المرأة الخطأ ..و مستعد لتضحية بسلطته لإنقاذها و ترميمها من جديد كونها عقوبته التي لن يمل منها .. ألم تتساءل يوما ما إذا كان البشر من الممكن ان يُقَدموا كهدايا في علب .. للتكفير عن الخطايا مثلا ؟ رواية العودة the come back جميع الحقوق محفوظة ©…

AYSFS

AYSFS

466 12 6

آب گلدون سانسوریات رو می‌دی. لب پنجره می‌شینی. سرت رو تکیه می‌دی به شیشه و به انبوه ماشین‌های تو خیابون که از اون بالا نقطه‌های کوچیک براق بودن نگاه می‌کنی. منتظری که در باز بشه و همسرت که از شیفت شب برمی‌گرده ببینی. آفتاب می‌زنه. گرسنته. بوی قهوه‌ی ماگ تو دستت تو آشپزخونه پیچیده. چند لحظه چشم‌هات رو می‌بندی. یه رویای مبهم می‌بینی با رنگبندی آبی و سبز و صورتی.ستون فقراتت از سرما و رطوبت تیر می‌کشه و چشمت رو باز می‌کنی. آفتاب می‌زنه. گرسنته. چمن‌هایی که روشون دراز کشیدی صورتت رو نوازش می‌کنن و خورشید از لابه‌لای شاخه‌های درخت چشمت رو می‌زنه. به جای ماگ چاقو دستته و به جای قهوه، بوی خون می‌ده. چه وحشت کنی، چه بجنگی، چه قایم شی، یا آرزوی مرگ کنی، راه فراری نیست. تو انتخاب شدی برای این نفرین.اینجا خونه‌ی توعه.اینجا وُرسیته.…

كالمَلائِكه

كالمَلائِكه

2,121 860 12

حَبيبَتى خُذى بيَدِّى إِلى المَجهول دَعينَا نَكُون كَالملائِكه.…

𝑴𝒏𝒊𝒆́𝒓𝒆́

𝑴𝒏𝒊𝒆́𝒓𝒆́

10,117 1,279 21

مقدمه:اگه کتاب زندگی جلوتون باز باشه چی مینویسین؟اتفاق های قشنگ؟موفقیت؟زندگی شاد؟جونگکوک هم نوشت..از گذشته ، حال و آینده اشاما حتی اگه خودت سرنوشت خودت رو رقم بزنی بازم همه چی قشنگ نیست..جونگکوک نمیتونست بخاطر تهیونگ خودخواه باشه..پس داستانش رو عوض کرد../_/_/_/_/_/_/چکیده ای از کتابِ جونگکوک:+این قانون طبیعته نه؟اینکه وقتی مطمئن میشیم یه نفر دوسمون داره اذیتش میکنیم..هرکاری میکنیم تا بهش بفهمونیم چقدر انتخابش اشتباه بوده.همیشه ترک میکنیم و شکسته های قلب بقیرو نمیبینیم... _نمیتونی منو قضاوت کنی..من‌ مایل ها با همون خورده شکسته های تو پام راه رفتم.همیشه اونی که ترک میشه بیشترین اسیب رو نمیبینهمیدونی برام چقدر سخته بخوام دوباره از دستت بدم؟اما اینبار دلیلش خودتی..چون منو نمیخوایدوستم نداری.. +دوست دارم 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄: 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯/𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤𝐆𝐄𝐍𝐑𝐄: 𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭-𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜-𝐬𝐦𝐮𝐭…

اخبرت النجوم عنك

اخبرت النجوم عنك

8,544 349 7

ريفاميكاساحرة و صائد ساحرات دفعا إلى زواج المقدس من قبل كنيسة البلدة... يوجد طريقة واحدة لقصة كهذه ان تنتهي-…

صبي أوميلاس | سونغ إن ⁦⁦~♪⁩

صبي أوميلاس | سونغ إن ⁦⁦~♪⁩

5,845 178 14

تدور أحداث القصة في بلدة صغيرة مسالمة يعيش أهلها بسعادة وهناء دائم حيث لا وجود لأي شكل من التعاسة بينهم.لكن هناك سر غريب لا يعلمه الغرباء، فكل أربعاء تغلق أبواب البلدة ويجتمع البالغون في الكنيسة للقيام بطقس ما.هذا العام، سيبلغ سونغمين عمرا يخوله المشاركة معهم🌧️ليست شيبر🌧️كيم سونغمين 🐶يانغ جانغ إن *أيان* 🦊لي مينهو *لينو* 🐱باقي الشخصيات من وحي الخيال…

The Start-up

The Start-up

3,307 451 55

✒️Genre: [boyXgirl] [business] [slice of life] [happy end]✍️ Writer : Teddima + بیزنس خودمون؟ مسخره اس! تو دختر خیال بافی بیش نیستی، از رویا بیا بیرون جونگمین! بیزنس کار هر کسی نیست، فکر نکن که همین الان بازار منتظره که تو بیزنس ران کنی و بهت خوشامد بگه، به خودت بیا! - خفه شو! فقط خفه شو! اگه نمی‌خوای پا به پای من کار کنی پس لفت بده برو، ولی هیچ وقت بهم نگو که نمیتونم و نمیشه، گمشو بیرون! روزای آپ : دو الی سه پارت در هفته…

مستر پروف لری استایلینسون

مستر پروف لری استایلینسون

27,849 1,916 11

خیلی وقت ها پیش میاد هیترا بدون تحقیق راجب لری و بدون این که چیزی راجبشون بدونن سریع قضاوت میکنن.ما خیلی سعی میکنیم جلوی این قضاوت غلط رو بگیریم.اما واقعا اینقدر بحث لری گسترده ست که اصلا نمیشه تو یه جا جاش داد!ما اینجا سعی میکنیم تا جایی که میشه پروف های لری رو براتون بذاریم…

Pattern of life

Pattern of life

258 50 5

هر چقدر که تنها بمونی ،یه جایی از زندگی، وا میدی، دست خودت نیست، خودش اتفاق میوفته ... کیم تهیونگ ناخواسته وارد یه جریان احساسی شد که کارگردانش جئون جونگکوک بود،خواننده ی زیبا و معروف .هردو تنها بودند ، جئون به خاطر کارش و کیم به خاطر شخصیتش.این داستان قراره این جریانو تعریف کنه ...باهم آروم آروم میریم جلو...تعداد پارت ها کمه ...من اهل کش دادن نیستم . پس به جای غر زدن لبخند مهمونم کنید😊😍💋♥️…

Methomania | ✓

Methomania | ✓

14,718 1,032 48

- لم أقُم بقتلها ! لقد أنتهت فترةُ حياتها فحسب !.- كيم تايهيونغ . +11[Methomania] [الكذب القهري]← مكتملة.. 31/1/2024…

Dear friend,

Dear friend,

536 124 7

نامه هایی برای تو. بعد از خوندن هر نامه اون رو توی جعبه کمک های اولیه قرار بدین تا در صورت نیاز مثل چسب زخم ازش استفاده کنید.فرستادن جواب نامه اجباری نیست اما اگه فرستادین توی قلبم خونه دارین :)از طرف موب، مبین، مبینابه دوست عزیزمسلام!…

The night the moon left the sky

The night the moon left the sky

1,812 271 12

یونگی مخالف ورود هوسوک به باندشون بود اما وقتی پدرش مخالفتش رو نادیده گرفت و اون پسر رو وارد باند کرد برای یونگی چاره ای نذاشت جز اینکه به روش خودش با اون پسر تسویه حساب کنه.*******-اینجا چه غلطی می کنی؟ چی از این دنیا می دونی که قبول کردی عضوی از این باند بشی؟-م..مم...من..ممن...-ت..ت..تو چی؟ واسم مهم نیست چرا اومدی فقط تو دست و پام نباش جانگ هوسوک.********اسم فیک: شبی که ماه آسمان را ترک کردکاپل:سپ، نامجین روزهای آپ: نامعلوم…

The Last Red Wing

The Last Red Wing

11,063 2,972 49

main couple: Kaihun side couples: chanbaek- krishu Genre: Dram- Fantasy- smut- Mpreg Writer: Hedilla +هیونگ من دیدمش؛ صورتش پر از خون بود. اون از ما نیست که بتونه از خودش دفاع کنه. هیونگ، اون میمیره اگر کاری نکنی. چنل آپ: @SeKaiWorldx…

Hi,we got married

Hi,we got married

11,696 1,996 34

یونگی و هوسوک برای فرار از تاریکی که سالها توش حبس شده ان بهم چنگ می اندازن...اما وقتی عواقب بیرون اومدن از اون تاریکی خودشونو نشون میدن میفهمن شاید برای هم اون چتر نجاتی که فکر می کردن نبودن...و جیمین پسری که داره با خودش می جنگه تا از عشقی که بهش زخم میزنه دست نکشه..-از اینکه باهام ازدواج کردی پشیمونی؟؟+آره. ****** -....من لکه سیاه زندگیت نیستم که سعی میکنی قایمش کنی.+جیمین مزخرف نگو من تو رو قایم نمی کنم.-اما جرات اینکه دستمو بگیری رو هم نداری. نام فیک:سلام ما ازدواج کردیم.کاپل:سپ و ویمینژانر:رمنسروزهای آپ:نامعلوم…

Smut Book

Smut Book

49,070 1,100 10

از هر شیپی که فکرش را بکنید و درخواست بدین براتون اسمات داریم 🙂😈🤘🏼🤞🏼فقط گناهش ب من مربوط نیس 😐😅😂…

𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)

𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)

9,358 2,854 39

𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑تو به دنیا اومدی تا بخشی از وجود من باشی، تو هستی تا به من ثابت کنی میشه به لبخند خدا امیدوار بود...…

"hell"

606 52 13

"جهنم"یکی بود،اون یکی هم بود ولی عشقی بینشون نبود!اونجا همه چی زوری بود:نفس کشیدن،زندگی.کردن،ازدواج کردن و عاشق شدن...اون هم زیادی خسته بود پس کمی با تیغ روی شاهرگش طراحی کرد...تقصیر اون نبود که همه جا خونی شد،رگش زیادی نازک بود...!..._نبود تو مرگ منه...نزار پسرت بمیره ته؛..._احمقی؟اونا میخوان بهت آسیب برسونن!بدون مکث گفت:_به چیزی که نابود شده آسیبی نمیرسه؛...لبخند خسته ای زد؛_روزای سختم که تموم شد میزنم روی شونه ی روزگار میگم جنبه رو حال کردی!...تقریبا فرياد زد:_هیچوقت نخواستم این آدمی باشم که الان هستم...هیچوقت نخواستم انقدر بد دهن باشم...هیچوقت نخواستم انقدر عصبی باشم...ولی خودتون به چیزی که هستم تبدیلم کردین پس سرزنشم نکنید!...درحالی که خون روی صورتش رو پاک میکرد گفت:_یه حیوون وحشی رو اگه بزنی گازت میگیره،مهم نیست تو چقدر ازش ضعیف تر یا قوی تر باشی....کاپل:ویکوککاپل های فرعی:یونمینژانر:رومنس.....انگست.....اصمات.....روانشناسی.....خیانت....افسردگی...ازدواج اجباری❌️دارای صحنات+18 برای هردو کاپل❌️نویسنده:hastiتوجه:چون ازدواج اجباری هستش به این معنا نیست که تجاوزی توی رمان صورت بگیره...بنده از تجاوز متنفرم و اصلا نمینویسمش🥸🚶‍♀️و اینکه این ازدواج اجباری با بقیه ی ازدواج اجباری ها فرق می…

sunflower ; syh

sunflower ; syh

1,510 136 28

in which he helps her to improve her korean.lowercase intended. © COTTONJIWON | 2016-2017…

don't touch my little boy

don't touch my little boy

17,583 899 23

دستمو با شتاب از دست قویش کشیدم بیرون.؟:دست از سرم بردار.... چرا همه جا دنبالم میای.؟؟: خودت چی فکر میکنی کیتن؟به سمتم خم شد جوری که لباش به گوشم بخوره زمزمه کرد.؟؟:شایدم واسه این باشه که زیادی شیرین بودی..😏ازش فاصله گرفتم. خواستم فرار کنم که با سدی از مردان سیاه پوش مواجه شدم. با ترس قدمی به عقب برداشتم. ؟؟: میخوای کارو سخت تر کنی لیتل؟لرزش دستو پام بیشتر شده بود. رو زمین نشستمو به سختی خودمو به عقب کشیدم. دستامو جلوم سپر کردم. با دادو گریه گفتم:؟: یکی کمکم کنه...شاید این کار اشتباه بود..... شاید باید به آپا گوش میدادم.... شاید نتونم انتقام بگیرم.... معذرت میخوام اوما نتونستم انتقامتو بگیرم... متاسفم..؟؟:چیزی نیست لیتل بوی. ددی کنارته.تهگی🟰 تهیونگ 🔝…