از زبان تهيونگ :
همينطوري داشتم راجب گريه كردنش فك مي كردم كه يهو شترق با در اتاق آهنگ سازي گروهي برخوردم انگار شدم مثل اون دختره دست و پا چلفتي (تازه به خودمم سرايت كرده اونروز با كله رفتم تو دره كلاسمون 😝😝😂)
همه داشتن نگام مي كردن رو بهشون گفتم
_ببينم جونگين رو نديدين ؟!
٪رفت از رييس خدافظي كنه بره ماهم داريم ديگه كارامونو تموم مي كنيم كه بريم
_باشه خسته نباشيد
منم خسته بودم رفتم اتاق تمرين كه با بچه ها بريم خوابگاه در كمال ناباوري نبودن نگرانشون شدم از اتاق اومدم بيرون همينطور كه به جونگ كوك زنگ مي زدم داشتم تو ساختمون دنبالشون مي گشتم
@ اوه هيونگ كجايي؟!
_منم همين سوالو داشتم كدوم قبرستونين ؟!
@ آه هيونگ به اعصابت مسلت باش ما اتاق بوراييم اومديم براش پارتي خوش آمد گويي بگيريم تو هم زود بيا وسط راه خرت و پرتم بخر
_ابله من تو ساختمونم بيرون نيستم كه واست خرت و پرت بخرم الان ميام اونجا
رفتم طرف اتاق بورا پاك يادم رفته بود اون اون چرا گريه مي كرد ؟ برام عجيب بود ولي با خودم گفتم شايد نخواد اعضا خبر دار شه رسيدم دم درش و بدون در زدن وارد شدم كه با يه اتاق بمب تركيده مواجه شدم بيچاره بورا بايد فردا اينجارو تميز كنه كه با ديدن جونگين كه مست پروپاي بورا مي پيچيد اخم كردمبازم همون حس اصلا به من چه ول...وليي او..او.اون مثل گچ شده بود نمي دونم چرا ولي حس كردم بايد يه كاري كنم رفتم طرف جونگين گفتم
_آه جونگين دنبالت بودم كجايي پسر
=باااااا مننننن كاااار داااشستييي چورااااا ؟!
به خاطره مستي زياد داشت كش دار حرف مي زد گفتم
_بيا بريم اونجا بهت بگم
=نهههه منننن نميييااام ،اصلاااا ميييرررم مننن زماااننن كارييم تمومممممم شدههههه
پاشد كه تعادلش بهم خورد و افتاد روي بورا ،بورا ديگه مثله يخ شد و رنگي به رخسارش نموند خدايا اومدم ثواب كنم كباب شدم كه يهو بورا داد زد
+ياااااااا بسه ديگه پاشو از رو من از صبح مثل سگه پاچه خوار چسبيدي به من بابا مگه خونه زندگي نداري عمه ي منه با تو قرار مي زاره بدبخت سويون كه به تو جواب مثبت داد اااااههههه خسته شدم ديگه
يهو با دادش جونگين به خودش اومد و
=يااااا قرار بود اين بين منو خودت بمونه كه من با سويون قرار مي زارم بعدشم اون دوست صميميه جنابعالي به من پيشنهاد داد منم برا يه مدت قبولش كردم ولي من گلوم پيشه يكي ديگه گيره
بعد با چشم هاي حريص به بورا نگاه كرد و بورا كه از داده خودش و حرفهاي جونگين تو شك بود با دهن باز داشت نگاه مي كرد عجب خر تو خري شد واقعا برا اينكه بحث رو عوض كنم به سمت بورا رفتمو دهنشرو بستم و گفتم
_ببند پشه ميره توش
بعد با يه نگاه غظبناك نگام كرد و به جونگين گفت
+من واقعا واست متاسفم تو هيچ وقت آدم نميشي نمي دونم واقعا چرا بنگ پي دي تورو معاونه خودش كرده من شما رو با اين پارتيه چرتتون تنها مي زارم و رفع زحمت مي كنم ببخشيد
تعظيمي كرد و رفت پسرا همه با دهن باز به كاراشون (بورا و جونگين ) بعد از رفتن بورا جونگين پوزخندي زد و گفت
_واقعاااا ديونست ،هنوز نتونسته فوبياش رو از بين ببره برا من دعوا راه ميندازه 😏 باهاش كار دارم حالا
ديگه كنترلم از دست خودم در رفت و يه مشت محكم كوبوندم به اون گاراژه هميشه بازش از اول كه اومده بود ازش خوشم نيومده بود دلم مي خواست يه بار همينطوري بزنمش ولي خودم رو كنترل مي كردم ولي اينبار ديگه تهش بود (دهنه پسرا هنوز بازه )
به بچه ها گفتم
_اين جنازه ي هيزم از اينجا جمش كنيد منم ميرم شما هم بياين
ديگه نزاشتم چيزي بگن و از اتاق زدم بيرون معمولا وقتي بخوام آرامش بگيرم ميرم بالا پشت بوم ساختمون معمولا شبا ويويه اونجا عالي ميشه رفتم بالا كه بازم صداي گريه شنيدم بازم بورا بود اين بچه هم دست به گريش خوبه هااا رفتم پيشش نستم و گفتم
_مي دونم خيلي اسكلي و دست وپا چلفتي تازه وقتي گريه مي كني خيلي زشت مي شي ولي بازم هر حرفي داري بزن گوش مي دم من شنونده ي خوبيم همونطور كه به حرف آرميا گوش مي دم
بدون اينكه بفهمه بهش چي گفتم شروع كرد به حرف دن خيلي چيزا فهميدم راجبش واقعا اسكل بود كه انقدر راحت بهم همه زندگيش رو گفت درسته يه جورايي زندگيش مثل ما بود ولي حداقلش ما از خانواده بيرون پرت نشديم يا حداقل برا هم جاي دوستا كه نه جاي خانواده رو پر مي كنيم ولي كي مي خواست برا اون پر كنه تصميم گرفتم بيش تر اذيتش كنم مي گيد چرا چون اونموقع حواسش پرت مي شد پس از فردا نع نع نع از همين حالا شروع كن
_ببينم خانوم معلم كلاس يادگيريه ادب همراه با سرويس شبانه كي راه ميوفته
هوزم اسكل بود و منظورم رو نگرفته بود و لبخندي زد لبخندي پاك و معصوم
+امروز خستم يكم كاراي كمپاني رو راه بندازم بعد بهت خبر مي دم چون واقعا بهش نياز داري ولي در عوض مي خوام بهم رقص ياد بدي
_رقص؟!
+آره رقص ،من ديگه برم فك كنم ديگه صاحب خونم راهم نده خدافظ
اينبار تعظيم نكرد ولي خدافظيه دوست داشتني داشت
ولي نفهميدم رقص رو مي خواست چي كار ؟!
.
.
.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
خووووووب اينم از اين پارت اميدوارم خوشتون بياد هرچند يكم عجيب شد ولي تو پارتاي بعد داستان رو مي فهمين
راستي نظر و وت يادتون نره (اصلا نظر نميدين ،خواهشا نظر بدين تا بتونم داستان رو بهتر بنويسم )
😈💜💓😍😜☺️