من اونكارو نكردم ٢

Background color
Font
Font size
Line height

از زبان تهيونگ :
خواهرش اصلا جواب نمي داد و خودش هم هنوز بهوش نيومده خيلي اوضاع غاراشميشه انگار اون لحظه بورا از جهان خدافظي كرده بود و اين باعث عذاب وجدانه من مي شد دلم نمي خواست از دستش بدم من تازه با شوگا هيونگ حرف زدم و تازه فهميدم عاشقشم مي دونين شوگا هيونگ به نظر خيلي پوكره وخيلي ضد حال ميزنه ولي وقتي باهاش حرف مي زني بهترين راه حل رو برات ميده گفته بود بهم اگه مي خوامش بايد بهش بگم ولي من نتونستم اونو نگه دارم عاه لعنتي حتي با اينكه چشماش بستس ولي بازم خوشگله وباعثه تپش قلبم ميشه در حالي كه سرم پايين بود شروع كردم به حرف زدن باهاش
_مي شنوي بورا اين به خاطره تو داره انقدر سريع مي زنه من متاسفم كه گفتم تو چنين كاري كردي ،كارايي كه تو اينكارو نكردي تقريبا تمومه ولي خواهرت اثري ازش نيست ،تازگيا با شوگا هيونگ حرف زدم بهش گفتم كه وقتي تورو مي بينم قلبم چه طور مي زنه و حس خواستن نسبت بهت دارم اون خيلي رك گفت خاك تو سرت عاشق شدي و گفت فقط در شرايطي پيش قدم شم كه مطمعن باشم تو رو مي خوام و الان از هروقته ديگه اي مطمعن ترم كه تو رو مي خوام فقط تو
+واقعا ؟! اعتراف شك دهنده اي بود ولي منم بعد از اينكه نجاتم دادي همين حس رو بهت داشتم و من هم با يئون راجبش حرف زدم اونم همينو گفت بهم ولي ...تو معروفي و...من ...نيستم و تازه خانواده ندارم
نتونستم جوابش رو بدم فقط متعجب بهش نگاه مي كردم يهو به خودم اومدم
_چيييييي ؟! تو ...من ؟! صبر كن كي بهوش اومدي؟!واقعا دوسم داري عاه...
همينطوري داشتم چرت و پرت ازش مي پرسيدم كه يهو زد زيره خنده
+عاه خدا كي فكر مي كرد وقتي بهوش مياي اولين چيزي كه ميبيني اين باشه عالي بود وصبر كن تا جواب سوالات رو بدم ١)بله منم دوست دارم ولي عشق ما سرانجامي نداره چون ما خيلي باهم متفاوتيم ٢)وقتي شروع كردي به حرف زدن من بهوش اومده بودم و داشتم آناليز مي كردم كه حرف هات رو شنيدم خيلي دلنشين بودن ولي ما خيلي متفاوتيم تهيونگ من...نمي تونم ...يعني نه اينكه نخوام نه من....من مي ترسم ...بازم تو دردسر بيوفتي من چنين چيزي رو نمي خوام وممكنه كه تو پشيمون شي از اينكه منو انتخاب كردي پس بيا بيشتر از اين بهم دل نبنديم
_صبر كن اول دكتر رو صدا كنم راجبش بعدا حرف مي زنيم هردومون حرف هاي داريم كه بايد اون يكي بشنوه
رفتم از اتاق بيرون خيلي رك گفت حرفش رو و هضمش يكم سخت بود ولي اون هم راست ميگه هم نه چون من از كاري كه مي كنم پشيمون نمي شم و برام مهم نيست كه اون خانواده نداره نه اينكه خانواده نداره نه اون فقط ترد شده از خانوادش يه مدت مخفيانه رابطمون رو برقرار مي كنيم بعدش علني /الني مي كنيم
رسيدم جلو دفتر پرستاري در زدم
_سلام ببخشيد بيمار اتاق ١٣٤بهوش اومده ميشه به دكترش خبر بدين ؟!
~بله الان ميايم چكابش مي كنيم
سرم رو تكون دادم و رفتم بيرون نياز به هواي تازه داشتم تا فكرم باز شه از بيمارستان اومدم بيرون و تو حياط بيمارستان شروع كردم به قدم زدن وفكر كردن نياز به يه دليل قانع كننده داشتم...
از زبان بورا :
بعد از چند دقيقه پرستارا اومدن و چكابم كردن
~فك كنم تا عصر مرخص شي ،اونقدر بيهوش بودي كه فك كنم تا٣روز نيازي نباشه بخوابي
+چه مدت بيهوش بودم ؟!
~٤روز
+چيييييي؟! من ٤روز بيهوش بودم
~آره ولي واقعا بايد قدر دوست پسرت رو بدوني تو اين ٤روز اصلااز كنارت جم نخورد و هميشه بيدار بود خيلي نگرانت بود خوش به حالت هم خوشگله هم جنتلمنه
+واقعا؟!
~آره
+باشه و ممنونم كه بهم گفتي ،فقط مي تونم پاشم بكم حركت كنم ؟!
~عاه البته يكم قدم بزن منم ميرم ديگه خدافظ
سرم رو تكون دادم و خودم رو كش دادم صداي شكستن قلنجم به گوش خورد پاشدم و وفتم سمته پنجره اتاق و بيرون رو نگاه كردم يهو تهيونگ رو ديدم نگاهم فقط جذبه اون مي شد واقعا از كنارم جم نخورده ؟! آخه اونا كنيرت داشتن اين باعث ميشه آسيب ببينن عاه اين اصلا خوب نيست ولي من نبايد انقدر رك بهش مي گفتم ولي از الان بايد مي دونست اگه اينطوري قبولم داره پس منم اونو قبول مي كنم  همونطور بهش خيره شده بودم كه صدايي منو از فكر و خيال آورد بيرون دكتر بود
"عاه تو كه از منم سالم تري پرستارا وضعيتت رو گفتن مي توني بري و مواظبه خودت باش
+عام ممنونم از زحماتتون ،فقط من چه طوري بايد پرداخت كنم هزينه بيمارستانم رو ؟!
"نگران نباش پرداخت شده
+چييييي ؟! پرداخت شده
"انتظار داشتي با وجود دوست پسرت خودت پرداخت كني ؟!
+اون دوست پسرم نيست
"پس قراره بشه ،فعلا من بايد برم به بقيه بيمارهام سر بزنم خدافظ
ورفت
اينا چرا همشون فك مي كنن اون دوست پسرم ؟! هوف بيخيال بابا
زنگ زدم به يئون تا واسم لباس بياره تو بيمارستان دوش مي گيرم وبعد برميگردم ببينم چه خاكي بريزم تو سرم
يئون اومد و دوش گرفتم ولباسي كه برام آورد رو پوشيدم تهيونگ بعد از اينكه رفت ديگه پيداش نشد اول مي خوام با تهيونگ حرف بزنم بهش كامل تر توضيح بدم بعد خواهرم رو پيدا كنم و اون عكس هايي كه احتمالش زياده كه تا الان پاك شده باشن رو پاك كنم

از بيمارستان اومديم بيرون
+يئون تو برو من يكم كار دارم ميام
*تنهات بزارم كه دوباره قل بخوري بري بيمارستان
+نگرانم نباش بايد ضررهام رو جبران كنم خدافظ
بدو بدو ازش دور شدم وبه تهيونگ زنگ زدم
بوق بوق بوق
_اگه بخاطره پول هاي بيمارستان زنگ زدي نگران نباش بعدا مي دي بهم
+نع مي خوام خودت رو ببينم و مي خوام يه چيزه مهم بگم بهت بيا كافه نزديك هتل خدافظ
قطع كردم يهو خيلي سرد جواب داد ولي بهش توضيح بدم درست ميشه ديگه نه ؟!
.
.
.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
نظر ١٠
وت٢٠

You are reading the story above: TeenFic.Net

#bts #persian