دنياي دخترونه

Background color
Font
Font size
Line height

از زبان تهيونگ:
نمي دونم چي شد كه از خواب نازنينم پريدم و يه دلهره اي داشتم نمي دونم چرا اين دلهره فكر من رو مي كشوند طرفه بورا نگرانش بودم ولي چرا ؟ چرا حس كردم اگه الان نرم اون ازبين ميره تمام دنياي نداشتش ازبين ميره ؟!نمي دونم ولي پاهام بدون اينكه تحت كنترل من باشن به طرف اتاق بورا رفت درش نيمه باز بود واين حراس من رو پيش تر مي كرد
€چرا زبونت بند اومده ؟آها سكوت علامت رضاست پس تو خوشحالي كه مي خواي با من از دنياي دخترونت خدافظي كني ،ها مي دونستم تو هيچ موقع دختر پاك و معصومي نبودي ،ايول پس امشب بهترين شب من و بدترين شب تو ميشه مي دوني چرا چون با من رابطه برقرار كني مي ري تو حرمسرام و انجا مي موني تا عبد و فقط ىفقط با من مي خوابي تازه نمي توني بچه دار شي چون من سقطشون مي كنم ولي توت خالي ميكنم هاهاهاها ،مي دوني چرا سابرينا پاش به اونجا باز نشده چون اون برا همه مهمه اما تو چي حتي خانوادتم دوست نداشتن اونجا منبع اينجور دختراست و من كسيم كه به اونا توجه مي كنم ميشم قهرمان ،خودت رو از الان آماده كن
اين اي...اين چي داشت مي گفت چرا بورا بهش جوابي نمي داد چه اتفاقي دارن ميوفته و باز بدون اراده خودم وارد اتاق شدم و بورا رو ديدم كه ميشه گفت تقريبا لخت و مردي كه صبر كن ببينم اون همون پسره نيست كه صبح پشت خواهر بورا بود اينجا چي كار مي كنه خواهر بورا با خبره از اين قضيه ،مرده همه لباساش رو درآورده بود بورا چشماش رو بسته بود ولي گردنش كبود بود با ديدن كبوديش ديگه خون جلو چشمم رو گرفت وشترق
€عاه ،مردتيكه گاو چي كار داري مي كني ،نمي بيني دوتا عاشق دارن با هم سكس مي كنن و تو نبايد مزاحمشون شي؟! ببينم اصلا كي به تو اجازه داد وارد اتاقه منو عشقم شي
باحالت چندشي حرف ميزد كه باعث ميشد مني كه مردم حالم ازش به هم بخوره
_نمي بينم چون تو داري با عشق من سكس مي كني ،البته اسم اين سكس نيست بلكه تجاوزه و تو داري به اون تجاوز مي كني ،عاشقش نيستي چون فقط بدنش رو مي خواي، فك مي كني مثله خودت كثيفه ولي اون پاك ترين كسي بوده كه تا الان ديدم ،پس گورت رو گم كن بيرون
جمله ي آخر رو باداد گفتم كه باعث شد بورا به خودش بلرزه و چشم هاش رو وا كنه منرو كه ديد سعي مي كرد خودش رو بپوشونه ولي موفق نبود منم خودم رو زدم به اون راه و نگاش نكردم ،بادادم اهالي كه تو هتل بودن بيدار شدن و يكي از خدمات زنگ زد به پليس و اين مرده كثيف رو دست گير كردند ،اهالي بعد از ديدن وضعيت بورا اونجارو ترك كردن و من درو بستم و بدون اينكه بهش نگاه كنم پتويي به طرفش پرت كردم واون سريع خودش رو پوشوند خواستم برم بيرون كه
+چرا؟ چرا كمكم كردي ؟! چرا برات مهمم ؟ چرا گفتي من عشقتم درعين حالي كه تو از من متنفري ،حتي قيافمم رو دوس نداري

_بور...بورا م...من واقعا بابت صبح نه من بابت همه چي متاسفم من بايد بيش تر حواسم بهت مي بود بايد بهت مي فهموندم كه تو هم برا من وهم برا پسرا يعني برا هركسي كه تو كمپاني هست مهمي پس خواهش مي كنم نا  اميد نشو
يكهو زد زير گريه
+من متاسفم كه راجبت بعد فك كردم ببخشيد كه نفهيدم براتون مهمم و داشتم خودم رو مي باختم و واقعا ممنونم واقعا نجاتم دادي ،بيا از اين به بعد دوست هاي خوبي باشيم
_باشه ،اميدوارم دوست هاي خوبي باشيم
.
.
.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
خوب اينم از اين پارت امروز واقعا تركوندم فك كنم ٤تا پارت آپ كردم و كم كم داريم وارد قصه ي عاشقونشون ميشيم
مثل هميشه نظر و وت يادتون نرههه😈😍😘


You are reading the story above: TeenFic.Net

#bts #persian