از زبان تهيونگ : يه ساعت از مهموني گذشته بود ولي هنوز نيومده بود كم كم داشتم نگرانش مي شدم پاشدم كه دنبالش بگردم كه ديدم وارد شد اوه ماي گاد ايز اوه ماي هات چه كرده من اينطوري كه نمي تونم خودم رو كنترل كنم كه نخورمش ،وقتي وارد شد فهميدم كه با كفش هاش مشكل داره وتمام سعيش رو مي كنه تا كنار بياد از وقتي كه ديدمش اين اولين باري بود كه يه چنين لباسي پوشيده بود واي ايبودا خيلي خوب شده بود من اينطوري نمي تونم خودمو كنترل كنم آخه اي واي نه داره مياد اينجا حالا چي كار كنم ؟! خوب به نظر مي رسم ؟! چي بهش بگم ؟! آههههه آخر سر يه كاري دسته خودمون مي دم
+سلام ☺️
&اوه بورا سلام
همه بهش سلام كردن حالا نوبت من بود بهش يه چيزي بگم
_بورا ....تو امروز قصده كشتنمو كردي ؟!
+چييييييييي؟!چرا ؟!
_عاه لعنتيه خوردني من الان چه طوري خودمو كنترل كنم ؟! هااااا ؟!
+عاها حالا فهميدم 😁 خوب انتظار داشتي با تاب وشلوارك بيام ؟! مهمونيه ها😬
_عاي شيطون از لبخند مستطيلياي خودم به خودم مي زني
+😁
يهو رفتم سمتش مي خواستم گازش بگيرم
+صبر كن
متعجب نگاش كردم
اينجا ؟! نميشه كه
عاه درست مي گفت هوفي كشيدم ونشستم پيشه بقيه بچه ها
+من مي رم پيشه يئون
_باشه برو ولي خوب از دستم در رفتيا
دوباره بهم يه لبخنده مستطيلي زد عاه خدا قلبم ببين چه طور با يه لبخند منو ديوونه مي كنه
همينطور زمان مي گذشت ومن زير چشمي حواسم بخ بورا بود اون خيلي خوب مي تونست فاصلش رو با بقيه نگه داره ولي اگه يكي مست كنه چي ؟!تصميم گرفتم حواسم بيشتر بهش باشه
بالاخره مهموني تموم شد و خوشبختانه هيچ كس نزديكه بورا نشد ،به بنگ شي هيوك تعظيم كرديم وبعدش از بقيه خدافظي كرديم ،به به حالا من ميرم اين دختر خانم رو مي خورمش عاه لعنتي نمي دونه از صبح چه قدر خودم رو كنترل كردم كه
_بچه ها شما برين من كار دارم
€اوه تهيونگ حواست باشه اون دختره ظريفيه ،مواظبش باش
_يااااا هيونگ ،خودم حواسم هست بهش
به بچه ها گفته بودم كه ممكنه يه چنين كاري كنم نامجون بارها تذكر داده بود كه قرار گذاشتن برا ما سخته وبهش آسيب نرسونم واز اين جور چيزا
ولي من گوش نمي دادم
بورا داشت از دوستاش خدافظي مي كرد
_عام ببخشيد بورا شي من باهاتون كار دارم
+بله الان ميام ، بچه ها من ديگه بايد برم خيلي خوش گذشت اميدوارم بيشتر از اينا كار كنيم وموفق شيم 👍
تعظيمي كرد و رفتيم از اتاق مخصوصه مهموني بيرون اومديم و براي اينكه بهمون شك نكنن خيلي رسمي حرف ميزديم كه انگار به خاطره كار داريم بحث مي كنيم بعد از اينكه به واحده من رسيديم درو براش باز كردم و وارد شد و منم پشتش وارد شدم ،درو بستم و قفلش كردم متعجب و كمي ترسيده بهم نگاه كرد
_نترس بابا براي اينكه مزاحممون نشن اينكارو كردم
نفس راحتي كشيد
+عاها ،خيالم راحت شد
_خيالت از چي راحت شد ؟! فك نكنم زيادم راحت شه هااا ممكنه يه بلايي سرت بيارم عاي امروز ضربانه قلبم پايين تر از ١٠٠٠ نميومد
+براي منم
اعترافه ناگهاني بود ولي خوب باعث نمي شد من ذره اي براي انجامه كارم منصرف شم مي خواستم بچشمش هر جور شده
🔞🔞🔞
رفتم نزديكش و بوسيدمش اونم اول تعجي كرد ولي بعدش همراهي كرد همون طور كه مي بوسيدمش به طرفه تخت حركت مي كردم واونو به سمتش هدايت مي كردم كم كم هردومون نفس كم آورديم بعد از گرفتن نفس رفتم وكفش هاش رو درآوردم اومدم بالا متعجب و منتظر بهم نگاه مي كرد خودم رو انداختم روش و اونو زيره خودم احاطه كردم دوباره شروع كردم به مارك گذاشتن
از زبان بورا :(پارتزيت اندازه كي بودم من ؟!)
تهيونگ روم قرار گرفت وهر جا رو كه مي تونست مي بوسيد ومي مكيد و همون طور لباسه منم در مياورد نمي شد كه همه كارا رو اون كنه امشب به شدت مي خوامش نمي تونم جلوي خودم رو بگيرم پس همزمان با كارش شروع كردم به در آوردنه لباسش همونطور مشغول مارك گذاشتن بود كه با زبونش دوره سينه چپ رو كشيد ويهو كردش تو دهنش و اون يكي رو تو دستش به بازي گرفت و ناله هاي من اوج گرفته بودن و صبرم تموم سده بود ولي بايد منم يه كاري مي كردم پس برش گردوندم و روش قرار گرفتم اول از لباش بوسيدم وبعد همين طور ميومدم پايين تر و مارك مي كردم ولي سعي مي كردم زياد تو ديد نباشه دستي نوازش گونه رو سيكس پكاش كشيدم كه ناله اي كرد و من دوباره شروع كردم به مارك گذاشتن من اولين بارم بود ولي مي خواستم بهش لذتي رو كه بهم داده بود رو بدم پس اول دستم رو روشلوارش كشيدم كه يه عاهي كشيد و بعدش شلوارش رو درآوردم و از روشورتش بوسه اي زدم و شرتش رو درآوردم در حال سا*ك زدن بودم و اون اوجه لذت رو داشت مي برد همونطور داشتم ساك مي زدم كه انگار تحملش تموم شد و منو برگردوند و خودش روم قرار گرفت يه بوسه به لبهام زد و خودش رو لايه پاهام تنظيم كرد و من بدنم لرزيد يكم مي ترسيدم ولي بهم لبخند زدو لاليه گوشم رو بوسيد و با صداي بم شدش گفت
_نترس بهت قول مي دم حواسم بهت باشه
چشمام رو براي تاييد حرفش بستم واون واردم كرد اول آروم آروم بود و بعد حشره اي شدو تند تند حركت كرد هر دومون ناله هامون بلند شده بود
+عاههههععهههههه تهيونگ تند تر
_لعنتي خيلي تنگي
و...
بعد از چند ضربه توم خالي كرد .
اون لحظه نمي دونستم كه قراره چه اتفاقي برام بيوفته
٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪
خوب اينم از اين پارت +١٨بودش 😬
اميدوارم دوسش داشته باشين
نظر١٠
وت٢٠