Empire Of Lies
تو تاریک ترین طلوع خورشید زندگیم بودی.#مینسونگ #چانجین #چانگلیکس…
تو تاریک ترین طلوع خورشید زندگیم بودی.#مینسونگ #چانجین #چانگلیکس…
شروع ترم جدید بود و قرار بود کلی دانشجو جدید داشته باشه.تنها چیزی که از ته دل میخواست این بود که این ترم هم به ارومی بگذره و دانشجوهای پر دردسر توی کلاسش نباشه...قرار بود همینطوری پیش بره درسته؟…
چانگلیکساسماتوانشات…
میدونست که وو الان تبدیل به یه روباه کوچولو لجباز شده که فقط نیاز داشت تا مطمئن باشه سان به اندازه ی کافی، نازش رو میکشه.…
♡همیشه قراره قشنگ ترین اتفاق زندگیم باشی♡…
به سان و وو نگاه کرد و با جدیت ادامه داد: لطفا امشب استراحت کنین...کار دیگه ای نکنین که بدنتون برای اجرای فردا خسته باشه، مخصوصا تو سان، لباست بدنتو نمیپوشونه...نمیخوام کلی وقتمون برای این بره که گریمور ها باید کبودی های روی بدنت رو بپوشونن.…