lofiction

"Mooky"

293 63 7

من؟ بیمار ترینم. شایدم بهتره بگم مبتلا ترین.از خودم میگماز خودِ وجودمجای چنگ هام میسوزه و خون میاداما هنوزم تموم وجودم چشم شده و زل زده به ناخون هام و التماس میکنه برای نجات و رهایی.از خودِ خودِ وجودمتو سیاه چاله ی وجودممن از خودم میگماز کسی که شاید به نظر تظاهرکننده بیاداما در واقعیتفرو ریخته و زیر میلیون ها سلول، تو سیاه چاله اساز کسی میگم که کشته شده. در سکوتاز من میگم...خودِ خودممن زیر پا گذاشته شدم. بار ها و بار ها و بار هازخمی شدم.بار ها و بار ها و بار هااما هر بار یه رنگ نجاتم داد.هربار یه چیزی زیر بازوموگرفت و بلندم کردجای زخم هارو شست. تیمار کرد و مراقبت.و دوباره همون رنگکمی متفاوت تر منو زخمی کرد.بار ها و بار ها و بار ها.و من الان مبتلای رنگین کمانمبا تنی زخمی تر و زخمی تر و زخمی تربا سوخته ترین سلول های تنمو دوباره بلند میشمطبیعت ققنوس همینه.امید و امید و امید.با این فرق که نمیدونم این بار هم باز زخم میخورم؟ یا بعد از تیمار شدن و مراقبت، تنها میشم؟ یا در مقابل هر تلخی، این بار من با هجوم رنگین کمان، رنگی میشم.نمیدونم اما...طبیعت ققنوس، خطره و نا امیدیش، مرگ ابدی.…

"Panacea"

19 7 1

اون به عنوان فرمانده برای چیز های زیادی جنگیده بود...اما مثل اینکه بلاخره وقتش بود پاداش سالها وفاداریش رو از پادشاه بگیره.scenarioGener: drama, HistoricalCuple: Chanbaek…