Atibts
22,183 2,764 19
«من چی هستم»این سوالیه ک از وقتی چشامو توی بیمارستان باز کردم هر روز و هر ساعت از خودم میپرسم!عمو بهم میگفت : اونا تورو "پیک مرگ" صدا میکنن...از پشت به مردی که با طناب به صندلی بسته شده بود نزدیک شد دستشو جلو برد و طنابارو به سختی باز کرد که مرد بلا فاصله بعد از رهایی از طنابا با یه حرکت غیر منتظره دستشو گرفت و پیچوند و پشتش قرار گرفت با صورتی جدی غرید:_تو دیگه کودوم خری هستی؟با قیافه خونسرد سرش رو چرخوند و ب صورت جدی اون مرد فوق جذاب نگاه کرد و پوزخند زدیهو از زیر دستش خودشو خارج کرد و با یه زیر پایی اونو با صورت ب زمین زد و فرصت هر کاریو ازش گرفت و از پشت روی کمرش نشست و گفت:+این اصلا مودبانه نیست، بزرگترت بهت یاد نداده از کسی ک جونتو نجات داده تشکر کنی؟ سرشو ب گوش مرد پهن شده روی زمین نزدیک کرد و با لبخند و صدای ترسناکی ک برای خودشم نا آشنا بود و کم از زمزمه نداشت نجوا کرد:+میتونی "فرشته نجات مهربونم" صدام کنی.°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°کاپل اصلی ←ویکوککاپل فرعی ←یونمین ، نامجین ژانر←جنایی ٬ ماجرا جویی٬ انگست ، کمی اسمات و تخیلی🛑متوقف شده🛑نویسنده: •KIM KoKO#vkook…