صقر الليل «كاملة»
هى لِيل ساكنٌ بنسماتِ ناعمةِ، سماءها معتمة كحياتها التعيسة تنتظر قمراً ينير سماءها، هو ظابط ملقب بـ الصقرِ، حاد الطباع، متبلد، يعيش فقط لعمله ولمهماته المعقدة، فـ يالصدفة عندما تكون هى أهم عنصر فى مهمته... رومانسية/أكشن/اجتماعية…
هى لِيل ساكنٌ بنسماتِ ناعمةِ، سماءها معتمة كحياتها التعيسة تنتظر قمراً ينير سماءها، هو ظابط ملقب بـ الصقرِ، حاد الطباع، متبلد، يعيش فقط لعمله ولمهماته المعقدة، فـ يالصدفة عندما تكون هى أهم عنصر فى مهمته... رومانسية/أكشن/اجتماعية…
في أعماق جدران سجن بارد، تتقاطع طرق سبع فتيات بشكل عبثي، كأن القدر قد قرر أن يجمع أغبى قراراتهن في مكان واحد. كل واحدة منهن تحمل قصة تحمل من السذاجة بقدر ما تحمل من الطرافة، حيث قادتهن أفعالهن البسيطة، بل الحمقاء، إلى مكان لم يتخيلن يومًا أن يجتمعن فيه. بين جدران السجن، تتشابك الحكايات وتتكشف الأسرار، ليكتشفن أن الحياة خلف القضبان ليست فقط عن العقاب، بل أيضًا عن الصداقة، الضحك، والتأمل في اختياراتهن الغريبة.…
قال كلماته الأخيرة ثم توجه ناحية المكتب وجد ورقة فأخذ قلم وبدأ يدون عليها أسمه بينما وضعها أمام ناظرى المنشاوي وهو يهتف بنبرة مميتة ونظرات كادت أن تحرق الواقف أمامه ._ حمزة نصار ، خليك فاكر الأسم ده كويس لأنه من هنا ورايح هيكون كابوسك الأسود يا عبدالله بيه . أردف أخر كلماته بهدوء أخفي العاصفة التي تدور داخله ثم رحل .أقتباس " روايـة عائلـة نصـار "…
سلام بچه هاخب میخوام یکم درباره این فیک توضیح بدماول اینکه این اولین بارم هست که دارمفیک مینویسموو امیدوارم که خوشتون بیاددوم اینکه کاپل این فیک ویکوک هست و اینکه خیلی طولانی نیست و چنتا پارت بیشتر ندارهاگر اسمات دوس دارید حتماً بخونیماگرم خوشتون اومد حتماً ووت بدین یا نظراتتونو کامت کنیدمرسی که تا اینجا وقت گذاشتین و خوندین♡…
هنا العديد من الأسماء اليابانية فقد لاحظت تكرار بعض الأسماء في بعض الروايات ارجوا ان تستفيدوا 😊☺️☺️😘…
..-میدونی اولین باری که دیدمت چی توجهمو جلب کرد؟سرمو تکون دادم..برگشت و به پشتش خوابید..بعد اینکه با ورنون از پیشم رفتین اولین چیزی که تو ذهنم جرقه زد این بود..-OH he was blue..لبخند زدم و چرخیدم سمتش..-چشمات همون رنگ آبیه مورد علاقم بودن و تو همون لحظه که بهشون فکر کردم یه چیزی رو حس کردم که دوستش داشتم و بعد همینطور ادامه پیدا کرد..تااینکه اون شب از نزدیک چشماتو دیدم..-کدوم شب ؟؟سرشو برگردوند سمتو خندید..-همون شبی که بوسیدمت..…
كان يوماً عادياً مثل كل الايام لكنه اختلف عندما التقيت بكِ علمت ان قلبي يبحث عنكِ لقد سمعت صوت الجرس الذي كنت اتمني ان يحدث عندما أقابل سارقة قلبي لقد وقعت لكي كلياً لا اعرف عنك شيء لا اسمك ولا مكانك ولا اي شيء لكني غرقت في عينيكي الواسعة مثل النهر وتمنيت ان اغرق به تمنيت ان يتوقف الزمن هناعندما غادرت كنت ادعي بداخلي ان التقي بها مرة اخرى .كنت اخرج من المطار وانا متحمسه لانني سوف اقابل ساكن قلبي وكنت علي وشك الخروج الا ان ارتطمت بشخص يبدو في العشرينات من عمره لا استطيع رؤيه وجه كاملاً بسبب هذا الماسك الذي يضعه ولكنني عرفته من اول نظرة ظللت هادئه حتي لا ازعجه ولا اقتحم خصوصيته عرفته بمجرد النظر لهذه العيون التي تشبه الغزلاننعم انه ساكن قلبي جيون جونغكوكقمت بشكره وذهبت لو لم اكن اعلم اني سوف التقي به لكنت تمنيت اني التقي به مرة اخرى . **ملحوظة** سوف يتم بدا هذه الروايه يوم 2023/11/10…
زیر چشمی بهش نگاه کردم، اول آقا عصبیه الآنم که عجله داره معلوم نیست چشه... لعنتی قدش هم خیلی بلند... من قراره ازش محافظت کنم یا اون از من ؟؟!دو مرد با دو روحیه و اخلاق متفاوت...یکی درون گرا با ظاهری جدی و خشک داره ولی قلبی مهربون، شکننده و حساس... دیگری برونگرا، جسور، شجاع، کله شق و رویاپرداز... یکی درگیر درد، تنهایی ها و تجربه های تلخ گذشتِ... دیگری دنبال گرفتن پول برای گذراندن امورات زندگی...♣♥♠♦کاپل : نامسوک_ویکوک_یونمینژانر : عاشقانه، پلیسی، جنایی، ماجراجویی و هیجانی، اسمات ⚠️این رمان دارای صحنه های بزرگسالانه هست در صورت عدم علاقه لطفاً شروع به خواندن آن نکنید.وضعیت : در حال نوشتنامیدوارم از خوندنش لذت ببرین❤#Namseok#Vkook#Yoonmin…
{إن لم أجدك هنا سينتهي العالم تذكرين؟}هذا ما قلته لها، وهذا مالم يحدثوهذا ما بعث الوحش من الحياة إلى الموتتنبيه!!:- (من أحد قراء الرواية): الرواية ليست فقط للمتعة، هي للنظر للحياة بالمنظور الآخر، المنظور الصحيح- هذه الرواية تحوي مشاهد وكلمات دموية قد لا تناسب البعض ⚠️🔞🔞⚠️انتهت يوم 2022/01/29…
هفت نفر که توسط فردی به اسم "جوکر" انتخاب شدن. کسی حق دخالت توی زندگی شخصی هم بازیش رو نداره ...اولین قانون اصلی این بازی: قتل احساساته!و دومین قانون: نباید به کسی "اعتماد" کرد، چون ممکنه توسط هم بازی خودت ""کشته"" بشی!..- آخرین خواستت قبل از مرگت چیه؟!- اینکه تو رو زیر خودم داشته باشم!..- من برای تنبیه کردنت به جسمت آسیب نمیزنم، روحت رو ازت میگرم تا ذره ذره قلبت رو دق مرگ بدم!..ژانر: _سکرت_کاپل: تهکوک، ...؟!آپ: جمعه هابرای خوندن فیک های دیگه و ارتباط با من میتونید به پیج اینستا سر بزنید: fifiwriter…
◇Malaria ~مالاریا◇kairis + krisyeol ~کایریس + کریسیول◇Criminal- Romance- Smut~جنایی- عاشقانه- اسمات●فیک مسابقه●●نویسنده: BoSi✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎خلاصه:درست شب دریافت دکتری افتخاری قاضی وو یه حقیقت تلخ واسش برملا میشه، اینکه دوست پسر عزیزکرده اش بهش خیانت کرده با یکی درست شبیه خودش! فکر کردن به بهم زدن رابطهزیاد طول نکشید وقتی فهمیددقیقا یکی شبیه به خودش مدام توی زندگیش پیدا و ناپیدا میشه!اون کیه؟! چی میخواد یا هدفش ازجا زدن خودش به جای کریس وو چیه؟!…
تتفتح الزهور ويظهر ذو الوجه الحسن فتبدأ نسمات لأمل جديد وحياة مليئه بالمشاعر ..ولأول مرة يقع قلب جونغكوك لملاك طاهر نقي ...Kook-...عندما التفت ولا اراك كأنى اصبحت في الحجيم انت من اذبت قلبى وجعلتنى مثل العبد تحت قدميك .انت اوقعت بي ولم ادرك كيف ومتى ؟ لا تتركنى اصبحت من غيرك في غابه لا رجوع منها انت ملاذي الامن ساحرى ومأمنى .كيف اوقعت قلبا كان من حجرا ..كيف اوقعت قلب الشيطان..كيف تمتلكت قلبا لم يحب ولم يآبي لاحد ..كيف جعلتنى لا استطيع التحكم بنفسي تحت نظرة من عينيك الساحرتين ... ولكن احذر اذا غضبت ستكون ليلتك كالجحيم ملاكى 😈🔞…
داستان جونگکوکی که از هممدرسهای جدیدش پارک جیمین آلفایی که به بد بو بودن مشهور بود، بدش میاد و سعی میکنه تا با متجاوز نشون دادن اون از مدرسه بیرون و زندگیشو نابود کنه!اما آیا همه چیز اونطوری که جونگکوکشی میخواد پیش میره؟ شاید این جاها یه اشتباهی شده باشه...آمم شاید یه چیزی مثل اینکه پارک جیمین آلفا نیست؟!بخشی از داستان 👇جیمین با حس رایحه ی الفا با ناله برگشت... اه خدا بدتر ازاین نمیشد... وقتی با تمام وجودش داشت امگا بودنش رو مخفی نگه میداشت تا بتونه از هر لحاظ پرفکت بنظر برسه فکر اینجاش رو نکرده بود... اینکه جئون جونگکوک عوضی تنها کسی باشه که از شانس گندش باید شاهد هیتش باشه..!!البته جیمین هنوز خبر ندشت بانی اصلی اومدن به این اردوی فاکی خود جناب جئون جونگکوک بود! منزجر کننده بود..اما همین حالا هم با دیدن برامدگی بزرگ روی شلوار ورزشی جونگکوک اب از دهنش روی چونش ریخته بود... آلفا قصد نزدیکتر اومدن نداشت یا اینکه میترسید نزدیکتر بیاد؟! اون قصد داشت جیمین_آلفای رات شده_ رو در برابر یه امگای هیت شده بذاره اما حالا...دقیقا توی همون چاهی افتاده بود که خودش کنده بود!+++++++Genre : Angst /School life /Omegaverse /Mpreg /SmutBY: ParminbanooCouple: kookmin…
القصه تتحدث عن فتاه ماضيه و سبب عملها بدوام جزئي مجهولين تعمل في شركه JYP كا قائد الستاف او قائده على الفرقه ولكن بعيداً عن الاعلام شي غريب انها قائده ولكن بدوام جزئي و ايضا تعمل بي اكثر شي تكره هل تعجب بشخص او تساعد شخص للاعتراف بحبه ماذا يحدث و كيف تصفح عن ماضيها و من هي؟؟تنبيه*****الشخصيات ام استخدامها لي توضيح فقط فا هذه القصه لا تمد من الواقع بصله من ناحيه شخصيات الشخصيات الحقيقيه و تصرفاتهم…
Hey *Introduction*هاي، انا اسمي ليندا النيك نيم بتاعي *لين* الصراحه محدش بيناديني بيه غير بابا وصحبتي *اوليڤيا * بقولها *اولى * ،ماما ماتت في حادثه بابا كان معاها بس هو ايده اتكسرت ،بابا شغال رسام ،هييجي في بالكوا سؤالين *ازاي بيرسم **وازاي بتجيبوا فلوس* بابا علطول بيرسم بايد واحده والتانيه بيمسك بيها خشبه الالوان بس عادي دلوقتي بيحط الخشبه عالترابيزه، ازاي بنجيب فلوس بنبيعهم عادي للناس وبنكسب فلوس انا انهارده اول يوم جامعه انا طول عمري معرفتش غير صاحبتين اولى و ايما ،ايما امها وابوها ماتوا فاسبوع واحد كانت وحيده فضلت مكتئبه شهرين لحد. ماحبت واحد نساها همومها،وجه اليوم الي حبيبها خبطتوا عربيه ومات قطعت شراينها من الزعل، اولي قالتلي ان هي سافرت قبلي ووصلت وراحت الجامعه لقيت قدام الجامعه شلة بنات واولاد شكلهم اوساخ ، انا حاليا رايحه اجهز الفطار عشان افطر واسافر اشفكوا في فرنسا 🌸…
النوع: شونين اي ، مأنها ، كوميديا ، دراما ، الحياه المدرسيه العمل: مستمر -القصه-"يوما يحكى قصه مرحه عن الحياة المدرسيه اليوميه لمجموعه من المراهقين"كانت الصورة الجماعية في روضة الأطفال بمثابة نقطة البداية التقى (زان زينغشي) و(جيان يي) لصداقة مدى الحياة بين نشأ معا، بأصدقاء جيدين مثل (هي تيان) و(مو جوانشان) في الحرم الجامعي. 19 يوما" ليست فقط الحياة اليومية المريحة والسعيدة للأشخاص الأربعة في الحرم الجامعي، ولكنها أيضا قصة شبابية يفهم فيها الأولاد بعضهم البعض ويساعدونهم على النمو -تـرجمـتـي♡- لا احلل نشر ترجمتي دون معرفتي…
-{ slow update } -كان عِشقه هَاوية عَظيمة وقَعَت بهَا ولم تَعرف يوماً سُبل النجَاة مِنها. -إنّها كثمَار كرز أغوَت فارسٌ مهيمِن في الإستحواذ أمهرٌ وفي اقتطافَها لم يرحم. His love become a great abyss that she have fallen into which you have never known how to survive. | 2023 |'started : Saturday nov 5' ᴶᵉᵒⁿ ᴶᵘⁿᵍᵏᵒᵒᵏᵐᵃʰᵉʳᵃ ᵉˡˡᵉ ᶠᵃˡᶜᵒⁿ: تم تغيير اسم الرواية من عقرب إلي سرابٌ أسود. تنبيه : الرواية لا تدعم البيدوفيليا والعلاقات المحرمة.!! *تتزايد بها الرومانسية ولكنها خالية تماماً من أي مشاهد مخلة بالحياء.!…
هناك الكثير من الانميات المدبلجة فهنا ساكتب كلماتها و اسمائها فاتمني ان تدعموني…
وضعیت: اتمام یافته+افتراستوری✅️کاپل:ویکوک🐯🐰 نامجین🐨🐹ژانر: جنایی، روانشناختی، بیدیاسام، آیو، فیکچت، مدرسهای، اسمات+21🔞خلاصه⚠️:جئونجونگکوک، امگای سال دومی کالج... در دیدار دو مدرسهی رقیب در یک فستیوال ورزشی، آلفای حقیقیش، کیم تهیونگ سادیسمی رو ملاقات میکنه. هرچند خودش از این موضوع باخبر نیست! چی میشه اگه کیم تهیونگ اقدام به دزدیدن اون امگای سرخوش بکنه و هربار تا وقتی امگا بیهوش میشه اون رو شکنجه کنه؟چنل تلگرام رد لیدی: povredlady69 پیج اینستای ادیت ها: _vkooktae با تشکر از انتخاب این داستان^^🍒…