Tags:
Stepsisters | Jenlisa (translated)

Stepsisters | Jenlisa (translated)

11,570 930 39

(خواهر ناتنی)جنلیسا~لیسا تامبوی بعد از ازدواج مجدد مادرش به مدرسه جدید، شهر جدید منتقل میشه. معلوم شد، اون نمیدونست که مدرسه ای که در آن جابجا می‌شه، مدرسه ای تماماً دخترانه و سخت‌گیرانه هست.اولین روزش، ملاقات با رئیس شورای دانش آموزی ترسناک و سختگیر اونو ترسوند. و هنوز نمیدونست که این دختر خواهر ناتنی‌اش هست. اما مامانش توی خونه بهش گفت، و این خیلی ناگهانی بود. این جنی رئیس شورای دانش آموزی خشن درمورد خواهر ناتنی خودش چه فکری میکنه؟…

 Swiss Army Man (Finding Manny)

Swiss Army Man (Finding Manny)

265 20 5

📢کامل شده📢 🐋سوئیس آرمی من فیلم محصول ۲۰۱۶ با بازی دنیل رادکلیف و پائول دانو عه. یکی از شاهکارهای سینما که‌ شاید خیلی هاتون دیده باشیدش. خلاصه فیلم: هنک (پائول دانو) که خیلی تنها و بی کسه و فکر می کنه پدرش بهش اهمیت نمیده تصمیم میگیره دلو به دریا بزنه و به یک جزیره بره و خودکشی کنه، اما درست قبل به دار زدن خودش میبینه که اقیانوس یک جسد( دنیل رادکلیف) رو با خودش به ساحل آورد، هنک میتونه جسد رو احیا کنه و براش اسم میذاره ( منی) اما انگار اون آدم نیست، هیچی از زندگی آدما نمیدونه، اون یک موجود ساده و خوش قلب و زودباوره، کسی که به هنک امید تازه ای برای زندگی می بخشه، اون دوتا تصمیم میگیرن به دور از آدما و دردسرهاشون زندگی خودشون رو‌ بسازن. اما در نهایت اتفاقی میفته که از هم جدا میشن و منی به اقیانوس برمیگرده....این جانب خرگوش وانگشیان، شبی که این فیلم رو سه سال پیش دیدم، تو خواب قسمت دومی هم براش دیدم، صبح که بیدار شدم، خوابم رو نوشتم و با تشویق دوستام تبدیل شد به یک فن فیکشن کوتاه و درواقع یک ادامه برای پایان تلخ/شیرین فیلم، امیدوارم از خوندنش لذت ببرین 🐋🐇 ژانر: رومنس/بوی لاو/کمدی/ ماجراجویی/ فانتزی/ایندیه/ فن فیکشن…

چگونه یک تام بوی باشیم

چگونه یک تام بوی باشیم

182 10 4

اینجا قشـــــــــنگ میگم چجوری یه تام بوی باشید…

✧⁠\⁠(  ͲᎻᎬ ᎡᎬᎠ ႮᎷᏴᎡᎬᏞᏞᎪ )⁠ノ⁠✧

✧⁠\⁠( ͲᎻᎬ ᎡᎬᎠ ႮᎷᏴᎡᎬᏞᏞᎪ )⁠ノ⁠✧

56 1 3

کاپل : ویکوک ، یونمین ژانر : زامبی ، اکشن ، ماجراجویی 〜 🥀بوی جسد ، بوی گوشت تجزیه شده همه‌ی جان مرا گرفته بود؛ انگار بوی مرده همیشه به جسم من فرورفته بود انگار من توی یک تابوت سیاه خوابیده بوده‌امو یک‌ نفر که صورتش را نمی‌دیدم من رو بین مه و سایه‌های تاریک دفن میکرد اسلحه ... صدای کشیده شدن ماشه ... و در اخر ، صدای تیری که جسم خسته اش رو وادار به ادامه دادن میکرد دست هایی که یخ زده بود ...قطره های خونی که گونه های سرد و بی روحش را سرخ کرده بودصدای نفسی که به شمارش افتاده بود و به دنبال ذره ای اکسیژن فریاد میزد.جسد هایی که روی زمین سردِ زیر پاهاش افتاده بود و توی خون غوطه ور شده بود.نگاهی که نشان از وداعی به وسعت یک جهان داشت ابدیتی که سر رسیده بود و پلک زدن هایش را بی رحمانه دریده بود.ابدیتی که نگاه هان معصومانه شان را به فجیح ترین روش دزدیده بود چشم هایی که اشک هایش با قطرات خون رنگ گرفته و مثل شبنمی بر روی مژه هایش نشسته بودند .« خوی درنده ادمی ، از تمامی حیوانات میتونه منفور تر باشه »نگاهی که می لرزید، نگاهی که ترسیده بود، نگاهی که پشت آیینه ی کدر شده ای نفس های اخرش را میشمرد .صدای جیغ و فریاد هایی که تمام وجودش را میلرزاند . با خودش چه کرده بود ...چطور ...به چه جرعتی به راحتی مغز رو نش…