Tags:
A Monster's Heart

A Monster's Heart

248,063 30,187 98

+"نمیدونم چی شد....دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم.مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟"-"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟من فقط فرشته ی عذابت بودم؛چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" <><><><><><>قلب یک هیولا، حکایت یه پسره.پسری که خودشو یه هیولا میدونه.چی میشه وقتی یه روز یه نفر پا تو زندگیش میذاره و بهش یاد میده که؛'حتی هیولاها هم قلب دارن..؟' <><><><><><>کاپل اصلی: کوکجینکاپل های فرعی: نامجین، ویمین، سپ و ...تگ ها: رومنس، انگست، روانشناسی، ارباب برده ای، اسمات⚠️⚠️⚠️این فیک دارای صحنه های دارک، خشن، اسمات، و بزرگسال هست!⚠️⚠️⚠️این فیک بار احساسی سنگینی داره و توش به مسائل روانشناسی مثل خودکشی هم اشاره شده پس اگر حساس هستید، سراغش نرین!در آخر اینکه، امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید!💜…

Bitch Boy

Bitch Boy

1,815 393 30

بکهیون یه پسر ۲۷ ساله است که زمانی شروع کرد به تنهایی زندگی کردن؛مشکلی نداشت و ازش لذت می‌برد، آدم های موردعلاقه‌اش یا به قول معروف هم عقیده اش رو دور خودش جمع کرده بود.با مدرک تقلبی پزشکی زندگیش رو می‌چرخوند، نیازی به یادگیری پزشکی نداشت چون فقط می‌خواست جیب آدم ها رو خالی کنه، پس حتی اگر یه آدم سالم اما ثروتمند به تورش می‌خورد امکان داشت سرطان داشته باشه.این قانون بیون بکهیون بود.کل زندگیش توی دستور جراحی آدم های سالم ، گرفتن پول اضافه و لذت بردن ازشون خلاصه می‌شد. فکر می‌کرد خیلی وقت پیش تصمیمات بزرگ زندگیش رو گرفته تا این که یه تصمیم کوچیک و بی ارزش، تصمیمی که قرار بود رقم حساب بانکیش رو بالا ببره همه چیز رو تغییر داد.تصمیمی که نمی‌دونست قرار راه زندگیش رو به سمت پسری بکشونه که همه‌‌ی عمر ازش فراری بود. اگه میخوای ضربان قلبت بره بالا این داستان رو بخونژانر:جنایی، پلیسی،عاشقانه،انگستکاپل:بکهیون، جیسو، ییشینگ،یری، کایاپ: جمعه…

𝑖𝑙𝑙𝑒𝑐𝑒𝑏𝑟𝑎

𝑖𝑙𝑙𝑒𝑐𝑒𝑏𝑟𝑎

16,075 2,017 30

فیک: اغواگری (الیسبرا)کاپل: کوکمیـن ژانر: رمنس، رمزالود، اسمات، انگست، درام سیاهی و سفیدی که در نور و سایه تضاد یکدیگر ایستاده اند، همدیگر رو تکمیل میکنند.چی میشه اگه روزی سیاهی بر نور پیروز بشه؟درسته که مهتاب انعکاس نور خورشیده!اما این خورشیده که قرار بود از بین بره... نه ماه!***روز آپ: هفته ای یکبار (روز نامشخص)…

𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒂𝒏𝒅 𝒑𝒂𝒊𝒏

𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒂𝒏𝒅 𝒑𝒂𝒊𝒏

21,732 1,334 19

[پایان یافته]پسری که به بردگی گرفته میشه ولی بعدها متوجه میشه عاشق اربابش شده.......…

اسم فیک:معذرت میخوام ارباب

اسم فیک:معذرت میخوام ارباب

2,509 132 6

خلاصه ی فیککیم نامجون بخاطره مادرش مجبور میشه بره خدمتکار کیم سوکجین یکی از پولدار ترین ادم کره ی جنوبی بشه اما چی میشه که کاپل ها:جینجون و یونمین…

Fake love

Fake love

6,153 245 14

مقدمه:ریوجین دختری خشک و مغروره که همه ازش حساب میبرن ازش میترسن چون اون یه اربابه...اون یه برده داره به اسم جونگ کوکیه شب یه اتفاقی میوفته که همه چی از این رو به اون رو میشه⁦⁦•__•⁩کاپل:نامعلوم:))ژانر:اسمات،عاشقانه،کلکل،کمی طنز،…

Vazar

Vazar

40 8 1

وضردرباره پسرکی که در تمام عمرش برده بوده× دیدی سر حرفم موندم و شهر رو نشونت دادم ؟!نری بگی نامردی کرد و به وصیت اخرم عمل نکرد .نری بگیبخونین لذت ببرین…

Sleeping beauty 🥀

Sleeping beauty 🥀

2,096 205 4

داستان بر می گرده به دوران چوسان موقعی که ملکه گاگا و شاه آگوست دی با چهار دختر خود ( اعضای بلک پینک ) و شاهزاده تهیونگ زندگی می کردن ................در آن طرف فرشتگانی که به روی زمین تبعید شده بودند توسط ارباب تاریکی ها طلسم شده اند و سه تا از آن فرشتگان یعنی جیمین جانگ کوک و بکیون نام دارن‌....‌............چی میشه که جانگ کوک برده قصر الماس بشه و شاهدخت جنی و از آن طرف شاهزاده تهیونگ عاشق جونگ کوک بشن ولی اونها باید بدونن که جانگ کوک تنها متعلق به یک نفر است و آن هم ارباب تاریکی ست .............ژانر : خشن ، امپرگ، انگست، اسرار آمیز ،غمگین ............کاپل: ویکوک ، جیکوک ، یونمین، دختر پسری…

Falling Again 'L.S.  Persian Translation'

Falling Again 'L.S. Persian Translation'

6,414 687 11

هری بیب بیب اوه تلاش میکنم تکون بخورم ولی سرم لرزش داره اوه نه همه تنم درد میکنه بیب بیب این چیه داره بیب بیب میکنه؟ سعی میکنم چشاموباز کنم نور چشامو میزنه .چشامو باز میکنم ولی حس میکنم یه چیزی رو پامه به پاهام نگاه میکنم یه پسر رو پامه فکر کنم خوابش برده بیب بیب بیب بیب ضربان قلبم تند تر میشه من این پسرو نمیشناسم . من تو بیمارستانم . چرا من تو بیمارستانم ؟ بیب بیب بیب بیب بیب بیب ای خدا. چه خبره؟ من کجام؟ پسره چشاشو باز میکنه معلوم میشه چشاش یه رنگ آبی داره که منو آروم میکنه .اما فقط برای یه لحظه \"هز\" پسره یهو میشینه بیب بیب بیب بیب بیب بیب بیب بیب فکر کنم دارم ایست قلبی میکنم . این دیگه کیه؟ \"هری .هری. آروم باش . چی شده؟\" اون میپرسه .انگار خیلی نگرانه \"تو دیگه کی هستی؟\" خودمو میکشم عقب .سعی میکنه دستمو بگیره وقتی اینو میشنوه حالت صورتش عوض میشه…

sisu

sisu

185 33 6

سیسو؛ کلمه ای فنلاندی با نوشتار Sisu یا Sisus به معنای (درونی) است، که مردم اون رو به عنوان جرات نیز ترجمه می‌کردن. با گذشت زمان از این کلمه برای سرسختی، عزم، حس یک انگیزه نیز نام برده شده. *** در میان نبرد خونین میدان جنگ، طبیبِ سلطنتی پارک جیمین، دست به کار خطرناکی می‌زند و با نجات سرباز دشمن خود را به دردسر می‌اندازد... او نمی‌داند که با تیمار کردن مرد زخمی چه سرنوشتی برای خود بریده با پنهان کاری از چشم هم‌وطنان خود به این کار ادامه می‌دهد تا زمانی که با به هوش آمدن فرد و تهدیدش به مرگ متوجه اشتباه خود می‌شود اما در میان راهروهای تنگ و طویل تقدیر عشقی زبانه می‌زند میان دو قلب، به اشتباه...…

نورٌ اندثَر.

نورٌ اندثَر.

1,701 253 7

-بعدما توفيَّ والدهُ وتزوجت والدتهُ لتبدأَ حياةً جديدة، يجد يونجون نفسهُ مجبرًا على العمل ليلًا ونهارًا لإعالةِ إخوته الأربعة وتربيتهم بمفرده.«سأفضلُ الموتَ على جعلكِ تخطين عتبةَ باب هذا البيتِ من جديد».Covered by: bills graphics shop…

My Little Angle

My Little Angle

30,269 2,046 33

وانشات تهکوک و کوکوی اولین بوکیه دارم مینویسماگه خواستید برای بوکاتون ایده بگیری بهم بگید بخونم خوشحال میشم✨…

إيان كان الإمبراطور

إيان كان الإمبراطور

11,361 1,083 97

النبذة بالفصل 0…

VALDEMAR

VALDEMAR

37,378 6,298 63

خدا دنبال الهه ای می گشت که نقص هاش رو به شکوفه شکفته تبدیل کنه هیچ خالقی بجز خودش نبود اون یکتا بود پس خودش باید برای خلق الهه اش دست به کار می شد برای پسرک جنون توقف ناپذير بود زیبایی اون رنگ خاص با بوی کمی تیز آهن و مزه شورش اما آدمی محکوم به خودداریه پسرک از قاعده مستثنی نبود اما پسرک ایمان نداشت جونگکوک ایمانی نداشت ولی اون ازش یه معتقد ساخت الهه ای که خدا رو می پرستید کسی چه می دونست خدای واقعا می تونه چی باشه ؟ یک توهم یا یک واقعیت ؟ یک ترس یا یک قدرت؟ خدا می تونست همه این مفهومات باشه؟ شاید هم ترجیح می داد توی آسمونا پنهان بشه اگر انسان فقط عروسک خیمه شب بازی این خالق باشه پس به قطع هرآنچه ایمان و باور می خوانیم چیزی جز مشتی اراجیف نیست ___________________________…

Dark And Dangerous Love | On Hold

Dark And Dangerous Love | On Hold

48,589 4,983 42

همه چیز در جهان درباره ی سکسه ، به غیر از سکس. سکس درباره ی قدرته" -اسکار وایلد خلاصه داستان : زمین : سال 2438 دنیا الان متفاوته : به وسیله ی هیولاهای بی رحم و ظالم حکمرانی میشه. تمام چیزی که اولین بلک برن میخواست آزادی بود. ولی چطور میتونی از پیرترین خون آشامی که وجود داره و پادشاه قوی ترین نژادی که تا به حال پاش رو روی زمین گذاشته فرار کنی...؟ ولی میز میچرخه (شرایط همونطور نمیمونه) خون آشام ها از دل شب طلوع کردن تا به سیاره ای که مال خودشون بود حکومت کنن و از اول کنترلش کنن قرن 25ام ، عهد سلسه مراتب ، تعصب ، طمع و رنج و عذاب بود. اون رزی بود که بین خارها اسیر شده بود. پادشاه بلند قد ، تاریک و جذاب بدون روح , بدون رحم ، بدون هیچ توانایی برای دوست داشتن و قدردانی ; مردی که بیش از اندازه حس مالکیت داشت. یک ارباب فریبنده با چشم های سبز دلربا، با یک روح مهربان ، موهای پریشان تیره و یک لبخند چال دار که قلبت رو به لرزه در میاورد. عشق دوران کودکی ، مردی که اولین باور داشت همونیه که میخواد ، مردی که باید باهاش ازدواج کنه ...تا این که سرنوشت مداخله کرد (Harry Styles & Zayn malik AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @MollyNight ❌داستان خصوصيه ، قبل از خوندن ، پيج رو فالو كنيد❌ #48 in Persian FanFiction…

Crazy Driver

Crazy Driver

121 18 8

کیم سوکجین و کیم نامجون راننده های معروف فرمول یک که همیشه با دعوا و بحث هاشون تیتر اول خبر بودن بعد چند سال قراره در مسابقات جهانی فرمول یک شرکت کنن و از الان اسمشون سر زبون هوادارا و بقیه مردم بود.«میبینم که خودتو دپباره نشون دادی کیم نامجون ، ببینم اینبار میتونی منو شکست بدی راننده حرفه ای؟»«به جا تیکه پرونی سعی کن ببری ، حرف نزن عمل کن کیم سوکجین!»جین نزدیک نامجون اومد و لبخند زوری زد چون فیلمبردار و عکاسا همین حالا هم روشون زوم کرده بودن از این بابت خوشحال بود صداشون کسی نمیشوه«من همیشه به حرفی که میزنم عمل میکنم ، اسم اونی که همیشه زیره منه تویی کیم نامجون!»نامجون نیشخندی زد و دم گوش جین زمزمه کرد«مراقب باش بجا اسمت بدنت زیر من نباشه اونوقت تضمین نمیکنم که سالم بمونی کیم سوکجین🏎Name : Crazy Driver 🏎Genre : Drama , smut , romance🏎Couple : Namjin🏎Writer : MOONY…

خمس بنات

خمس بنات

7,631 37 50

الكتاب عبارة عن مجموعة قصصية عن حال المرأة في مجتمع منغلق , تحاول تلك النساء بطرقها المختلفة ان تتمرد على تلك العادات التي تحاول ان تنفيها او تتجاهل وجودها هنا ياتي دور الرجل الذي ينظر لها كأداة للمتعة أو خادمة لرغباته , فكيف تتعامل تلك المرأة المتمردة مع هذا النموذج الأصولي التقليدي للرجل وما تلك الوسائل التي تتخذها لرفض او قبول ذلك النموذج المجموعة عبارة عن ستة عشر قصة : تدور معظمها حول نموذج من النساء مجهول المكان والزمان , فالكاتبة كانت متعمدة ألا تحدد هوية هؤلاء النساء المكانية والزمانية , يبحثن عن أنفسهن في مجتمع أصولي يؤله الرجل , تناولت جميع نماذج النساء الام الاخت الابنة الزوجة , تناولت نساء لهن فكر جامد نابع من تربيتهن ونساء متحررات لدرجة الشذوذ الجنسي وضرب قواعد المجتمع التقليدي و نساء ترفعت حتة عن عشق الرجل او المرأة بل عشقت نفسها ومارست الجنس مع ذاتها , في النهاية تشعر تلك المرأة بالغربة والوحدة…

The friendship or the love ?

The friendship or the love ?

530 56 7

The friendship or the love? In introduction : #Diana_POV: "مرحبا .. انا هي ديانا سميث . انا فتاة في الواحدة و العشرين من عمري" قلت و انا ارتجف معرفتا بنفسي لطلاب صفي .. "انا مرحة و عصبية بنفس الوقت .. لذا اتمنى ان تتعاونوا معي و نكون زملاء جيدين .. اه تذكرت شيئا مهما .. لدي شخصان مهمان جدا معي بالصف هنا .. بل هما اهم شيء .. ايما و سارة" اردفت بينما الوح لأيما و سارة اللتان لوحتا بدورهما بابتسامة عريضة فقمت بردها لتبرز غمازة خدي الايسر .. انا املك عينان بنيتان و شعرا طويلا بنيا مائلا للصفرة في اخر خصلاته انا فتاة قصيرة , سمينة نوعا ما ... و اصبح حساسة عندما يتحدث معي احد بهذا الموضوع لكن عكس المتوقع انا قوية و نادرا ما ابكي .. اما اكبر مخاوفي فهي الظلمة و الدماء . #Emma_POVشعرت باني امد ديانا قوة تشجيعية حين لوحت لها و لكن ها قد اتى دوري لاعرف عن نفسي .. لم اعد احس حتى شعرت بقدماي تحملانني الى المسرح .. تصببت عرقا من توتري فقمت برفع شعري المجعد بربطتي ثم اخذت نفسا عميقا " مرحبا جميعا .. انا.. انا.." التفتُّ لسارة فابتسمت لي بطفولية لاردف "انا ايما كوردن .. انا في التاسعة عشر من عمري .. اسفة ان كنت متلعثمة لكني مرتبكة نوعا ما ..اتمنى ان نقضي فصلا ممتعا معا و .. ان تعتنوا بي و برفيقتيّ طفولتي ههه سارة و ديانا" انا فتاة سمراء نوعا ما عيناي عسليتان و شعري ب…

19 days -مـترجمهً

19 days -مـترجمهً

17,351 411 89

النوع: شونين اي ، مأنها ، كوميديا ، دراما ، الحياه المدرسيه العمل: مستمر -القصه-"يوما يحكى قصه مرحه عن الحياة المدرسيه اليوميه لمجموعه من المراهقين"كانت الصورة الجماعية في روضة الأطفال بمثابة نقطة البداية التقى (أن تشنغ) و(جيان يي) لصداقة مدى الحياة بين نشأ معا، بأصدقاء جيدين مثل (هي تيان) و(مو جوانشان) في الحرم الجامعي. 19 خيوما" ليست فقط الحياة اليومية المريحة والسعيدة للأشخاص الأربعة في الحرم الجامعي، ولكنها أيضا قصة شبابية يفهم فيها الأولاد بعضهم البعض ويساعدونهم على النمو -تـرجمـتـي♡-…

❤ئیسلامەكەم❤

❤ئیسلامەكەم❤

5,057 1,185 31

السلام علیكم هاورێكانمئەم كتێبەم نوێیەبەپێویستم زانی راستكردنەوەی ژیانمان لێرا بنوسم و تۆش ئەتوانیت سودی لێوەرگریت زۆرینەی زانیارییەكان وەرم گرتوە واتا خۆشم نەمئەزانیبەڵام دوای ئەوەی كە فێربووم بۆ ئێوەم دانا وەگرنگە سەیری بكەیت چونكە لەوانەیە زۆرینەی قسەكانمان شیرك بن و گوناحبارببین بێئەوەی كە پێی بزانینئەوەی فێری ئەبیت بەهەموانی بڵێ تۆ گەنجیت وە خاڵی وەچەرخان و پێشكەوتنیت گەنجانی تر وشیاربكەرەوە و وڵاتەكەت لەدەست فەسادی ڕزگاربكەمن وەك گەنجێك ئەركی خۆم جێبە جێ ئەكەم تۆش جێ بەجێی كەئەزانیت ئەركمان چیە???گەیاندنی اسلام و بڵاوكردنەوەی…