اسم فیک:معذرت میخوام ارباب
خلاصه ی فیککیم نامجون بخاطره مادرش مجبور میشه بره خدمتکار کیم سوکجین یکی از پولدار ترین ادم کره ی جنوبی بشه اما چی میشه که کاپل ها:جینجون و یونمین…
خلاصه ی فیککیم نامجون بخاطره مادرش مجبور میشه بره خدمتکار کیم سوکجین یکی از پولدار ترین ادم کره ی جنوبی بشه اما چی میشه که کاپل ها:جینجون و یونمین…
فیک: اغواگری (الیسبرا)کاپل: کوکمیـن ژانر: رمنس، رمزالود، اسمات، انگست، درام سیاهی و سفیدی که در نور و سایه تضاد یکدیگر ایستاده اند، همدیگر رو تکمیل میکنند.چی میشه اگه روزی سیاهی بر نور پیروز بشه؟درسته که مهتاب انعکاس نور خورشیده!اما این خورشیده که قرار بود از بین بره... نه ماه!***روز آپ: هفته ای یکبار (روز نامشخص)…
+"نمیدونم چی شد....دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم.مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟"-"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟من فقط فرشته ی عذابت بودم؛چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" <><><><><><>قلب یک هیولا، حکایت یه پسره.پسری که خودشو یه هیولا میدونه.چی میشه وقتی یه روز یه نفر پا تو زندگیش میذاره و بهش یاد میده که؛'حتی هیولاها هم قلب دارن..؟' <><><><><><>کاپل اصلی: کوکجینکاپل های فرعی: نامجین، ویمین، سپ و ...تگ ها: رومنس، انگست، روانشناسی، ارباب برده ای، اسمات⚠️⚠️⚠️این فیک دارای صحنه های دارک، خشن، اسمات، و بزرگسال هست!⚠️⚠️⚠️این فیک بار احساسی سنگینی داره و توش به مسائل روانشناسی مثل خودکشی هم اشاره شده پس اگر حساس هستید، سراغش نرین!در آخر اینکه، امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید!💜…
[پایان یافته]پسری که به بردگی گرفته میشه ولی بعدها متوجه میشه عاشق اربابش شده.......…
وانشات تهکوک و کوکوی اولین بوکیه دارم مینویسماگه خواستید برای بوکاتون ایده بگیری بهم بگید بخونم خوشحال میشم✨…
داستان بر می گرده به دوران چوسان موقعی که ملکه گاگا و شاه آگوست دی با چهار دختر خود ( اعضای بلک پینک ) و شاهزاده تهیونگ زندگی می کردن ................در آن طرف فرشتگانی که به روی زمین تبعید شده بودند توسط ارباب تاریکی ها طلسم شده اند و سه تا از آن فرشتگان یعنی جیمین جانگ کوک و بکیون نام دارن................چی میشه که جانگ کوک برده قصر الماس بشه و شاهدخت جنی و از آن طرف شاهزاده تهیونگ عاشق جونگ کوک بشن ولی اونها باید بدونن که جانگ کوک تنها متعلق به یک نفر است و آن هم ارباب تاریکی ست .............ژانر : خشن ، امپرگ، انگست، اسرار آمیز ،غمگین ............کاپل: ویکوک ، جیکوک ، یونمین، دختر پسری…
همه چیز در جهان درباره ی سکسه ، به غیر از سکس. سکس درباره ی قدرته" -اسکار وایلد خلاصه داستان : زمین : سال 2438 دنیا الان متفاوته : به وسیله ی هیولاهای بی رحم و ظالم حکمرانی میشه. تمام چیزی که اولین بلک برن میخواست آزادی بود. ولی چطور میتونی از پیرترین خون آشامی که وجود داره و پادشاه قوی ترین نژادی که تا به حال پاش رو روی زمین گذاشته فرار کنی...؟ ولی میز میچرخه (شرایط همونطور نمیمونه) خون آشام ها از دل شب طلوع کردن تا به سیاره ای که مال خودشون بود حکومت کنن و از اول کنترلش کنن قرن 25ام ، عهد سلسه مراتب ، تعصب ، طمع و رنج و عذاب بود. اون رزی بود که بین خارها اسیر شده بود. پادشاه بلند قد ، تاریک و جذاب بدون روح , بدون رحم ، بدون هیچ توانایی برای دوست داشتن و قدردانی ; مردی که بیش از اندازه حس مالکیت داشت. یک ارباب فریبنده با چشم های سبز دلربا، با یک روح مهربان ، موهای پریشان تیره و یک لبخند چال دار که قلبت رو به لرزه در میاورد. عشق دوران کودکی ، مردی که اولین باور داشت همونیه که میخواد ، مردی که باید باهاش ازدواج کنه ...تا این که سرنوشت مداخله کرد (Harry Styles & Zayn malik AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @MollyNight ❌داستان خصوصيه ، قبل از خوندن ، پيج رو فالو كنيد❌ #48 in Persian FanFiction…
jikook…
ئەم چیڕۆک باسی کچێک دەکاتە کە لە بێی نازی و خۆشەویستی بێی بەشە ئەم کچە زۆر هاروهاجە و شەڕانیە دایم حەزی بە سەر کێشتە وە چاونەترسە و زۆر کەلە ڕەقە باوکی قومارباز دایکە مردوە ڕۆژیەک ئەم باوکە کچە تەمەنە ١٦ ساڵانەکی دەدۆرێنیت لە قومار بە پیاویەکی پیر ژیانە تاڵەکی ئەم کچە لێرە دەستە پێی دەکاتە…
"_قلب من لیاقت تو رو نداره. هر زخمی که اون زد رو تو بستی. هر اشکی که به خاطر اون بود رو تو پاک کردی. ولی قلبم هزاربار دیگه اونو انتخاب می کنه."******کاپل ها:جیکوک،ویهوپ و....(بعدا اضافه میشه)زمان آپ:هرهفتهشروع آپ:۶خرداد۱۴۰۱…
انمترونكس يتضاربان لكي احد منهم يمتلك الانمترونكس الاخرين…
لا تلمسها اذا حاولت الإقتراب منها سوف ازج بك في السجن ولن اتذكر انك اخوها نظر اليه بغضب و صاح في وجهه من انت لتقرر مالذي علي فعله بهذه الحقيرة اجابه انا سوف اكون زوجها ولن أسمح لك ان تعنفها او تقرر مصير حياتها مرة اخرى صدمت حياة من ما سمعته بقيت كلمة زوجها تدور في عقلها كيف لشخص مثالي كالمحامي يزن سيف الدين ان يتزوج فتاة فقيرة منبوذة لم تحصل الا على شهادة الثانوية كيف لصاحب اكبر شركة محاماة في البلاد ان يصبح زوجها ❤…
🛑در حال آپ...🛑آپ نامنظم ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~_میشنوی؟؟... هنوز جوری برات میزنه که دلم میخواد از جا درش بیارمدلم میخواد بابت هر ضربانی که بخاطر دیدنت از جا میندازه نفرینش کنم یا حتی بابت تک تک لحظه هایی که تو نبودت مثل ساعت کار میکرد بهش بدو بیراه بگم اما میدونی...در حقش ظلمه در حقه قلبی که بهت دادم ظلمه که بخوام صداش رو خفه کنم...کاش بهم برگردی..Geияe : Røмαи¢e ,Dяαмα ,Aиgυšт ,S...Cøυρłe : Køøκν , Yøøимıи❅•─────────🏷ᴹʸ ᶜʰᵃᶰᶰᵉˡ : @everythinganndnothing…
يجتاح فايروس العالم بأسره وتجمع الصدفة شخصين ليحاربا سويا للنجاة(تشايسو)…
لطالما يظن المرء أنه اصيب بأبشع الأمور التي قد يواجهها على الاطلاق الا أنه يدرك مؤخرا أنه لم يرى شئ بعد... لطالما ظن المرء أنه أصيب بكل ما هو سئ فى الحياه ليصعق بأن السئ الذى يعيشه اليوم هو لا شيء بالنسبة للاسوء الذى سوف يراه فى الغد لتتحول مع ذلك تلك القيم التى وضعتها لنفسه و ينهار امامه ذلك الحلم لتحقيق العداله فتصبح رغبته الوحيده هى هلاك هؤلاء القوم و تلك البلاد ...…
تبدأ رواتيتنا لفتاة في منتصف عمرها تعيش بسلامبين ليله وضحاها تفقد كل عائلتها لم يبقى لها غير أخاها طفل صغير تتحمل مسؤوليتهوتتحول حياتها من النور إلى الظلام وتعيش تحت أيادي اناس لاتعرف معنى الرحمة امتلأت قلوبهم بالحقد والكره " يطلق عليهم اسم الأقرباء"وشائت الأقدار أن تجتمع بشخص هل يخلصها من كل هذا الظلم؟ ام يكون أيضاً ظالماً؟؟…
حينما نلجأ للصمت فهذا يعني إن بداخلنا صراعٍ عظيم بين المسامحة ومنح الغفران لمن يحمل الجزء الأكبر من تركة القلب وثروة المشاعر الهائمة بمن وقع الأختيار عليها لتكن أميرته، فأحياناً يكن القلب رحيمٍ حينما يقسو العقل بحكمه الأخير ولكن ترى هل سيتغلب على القوة الكامنة التي تحرك جسداً باكمله أم أن توقف نبضاته أقوى سلاح يمتلك......الجزء الأول.... الجوكر_والأسطورة الجزء الثاني... الجبابرة.. وعشقها ذو القلب المتبلد الجزء الثالث ... همسات بقلم العشاق الجزء الرابع ... صراع الشياطينالجزء الخامس ...متى يهتدي الوصال…