Hey stupid, i love you!
+ دوستت دارم!_ بخاطر سیب ترشهام؟+ اونم هست...ولی حتی اگه اونها هم نباشن، بازم دوستت دارم.🍏 کاپل: کوکوی🍏 ژانر: امگاورس، رمنس، فلاف🍏 وضعیت: تکمیل شده.…
+ دوستت دارم!_ بخاطر سیب ترشهام؟+ اونم هست...ولی حتی اگه اونها هم نباشن، بازم دوستت دارم.🍏 کاپل: کوکوی🍏 ژانر: امگاورس، رمنس، فلاف🍏 وضعیت: تکمیل شده.…
{ پایان یافته }خلاصه : " جئون جونگ کوک " آلفایی با درک و فهم ؛ به خصوص با جفت کوچولو و عزیزش ! و" کیم تهیونگ " امگایی که سنش برای ازدواج خیلی کم بود ! کاپل : کوکوی بخشی از داستان : به چشم های سبز آبی جفتش نگاه کرد + چرا قبول کردی نامزدم باشی ؟ ...نذاشت حرف آلفا تموم بشه _ پدر و مادرت رو نمیشناسی ؟؟ با حرص و کمی خشم گفت و سرش رو پایین انداخت آلفا هم تکخند تلخی کرد و سری به نشانه ی تاسف تکون داد+ چرا ... خوب مشناسمشون ! اما امگا دوباره سر بلند کرد و اینبار با چشم هایی مظلوم که جایگزین چشم های عصبیش بود ، به آلفا نگاه کرد _ تو قرار نیست مثل اونا اذیتم کنی ... نه ؟؟؟با مظلومیت گفت و دستش رو آروم سمت دست مشت شده ی آلفا حرکت داد اما زودتر دستش رو گرفت و آروم روش رو نوازش کرد غم بزرگی از اینکه جفتش انقدر معصومه توی دلش نشسته بود + نه عزیزم !! ... به هیچ وجه !!!! ...ژانر : امگاورس ، رومنس ، امپرگ ، لیتل انگست ، هپی اند…
"الأسئلةُ في هذا العالمِ أكثرُ من الأجوبةِ فلا تحرص على المساهمةِ في فائضٍ وتهمل التعويضَ في نقص .."…
أرجو قراءة نوفيلا عيناك لي المرسى أولا فهما مرتبطتان وستظهر شخصيات ابطال عيناك لي المرسى بنوفيلا وأسدلت أهدابهاحكايات بنات من قلب مجتمعنا المصري..منهم ذات الكبرياء ومنهم الفأرة الضعيفة المنطوية ومنهم الساذجة التي لا تفهم شيئا بالحياة وألاعيبها.. ذات الكبرياء ستقابل ندها الذي سينتزع عشقها من أعماق قلبها..والفأرة الصغيرة ستصبح قطة شرسة ستقاتل وتقاتل حتى تقتنع بالنهاية أن ما كانت تظنه بغضا كان عشقا لا مثيل له..والساذجة ستقابل شهما تقع بحبه على الفور وكعادتها أمام المشاكل ستهرب أو فلنقل ستحاول الهرب ولكن الشهم سيكون لها بالمرصاد.…
خلاصه:🎨پارک چانیول مدیر عامل موفق شرکت ساختمان سازی p.y و آلفای سی ساله ایی که همه اون رو به خوش اخلاقی میشناسن که تونسته به این سن شرکتش رو به سطح بین المللی برسونه.این حرف هایی بود که دربارهش میگفتن. ولی واقعیت؟ اون آلفای سی ساله ایی بود که سه سال پیش امگاش رو بخاطر تصادف از دست داده و قلب یخ زده اش فقط و فقط برای غمش کار میکرد.ولی اون قلب یخ زده هم تا یه جایی می تونه به سرسخت بودن ادامه بده. وقتی بهار پیداش بشه و خورشید مستقیم بتابه بهش یخ ها مجبورن که آب بشن.....♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡کاپل ها: چانبک ژانر: امگاورس♡ رمنس♡ اسمات♡ انگست♡ امپرگ…
جونگکوک یه بتای مهربون میخواست ولی نیمه گمشدش الفایی خشن و با مشکل کنترل خشم بود "اهان ولی این درک احساسات چی هست؟"…
««««««خلاصه »»»»»»»پارک چانیول الفای رده بالا و دیوانه ای که رییس باند دارو هستش و بیون بکهیون امگای برفی ارومی که در همسایگی رئیس پارک به تازگی یه خونه خریداری میکنه، یه روزی در حالی که کتاب مورد علاقشو مطالعه میکنه با صدای درگیری هایی که از خونه همسایش میشنوه برای کمک بهشون ملحق میشه و اون موقع با ذات اصلی همسایه به ظاهر مهربونش رو به رو میشه !‿︵‿︵‿ 🐺☘️✨‿︵‿︵‿دستش زیر چونه امگا قرار گرفت و با یک فشار سرشو به بالا سوق داد امگا با چشمانی لرزون که ترس رو میشد ازشون فهمید به الفای رو به روش که ماسک سیاهی زده بود نگاه کردلب های خشک شدشو کمی از هم فاصله داد و با صدایی عاجزانه ای که ناشی از فشار دست الفا بود لب زد _ ف...فشار دستت بیشتر از حده چانیول شی !الفا اخمی کرد با یک حرکت ماسک رو از روی صورتش برداشت _ دوست دارم بدونم شما همیشه به بقیه انقدر علاقه نشون میدید یا فقط منم ؟الفا بدون هیچ فکری و با غرور همیشگیش گفت_ فقط تو !‿︵‿︵‿ 🐺☘️✨‿︵‿︵‿🐺 کاپل : اصلی :چانبکفرعی : کوکوی. هونهان . کایسو ☘️ ژانر : رومنس . امگاورس . مافیایی . امپرگ. اسمات 🐺 محدودیت سنی : 18+☘️نویسنده : fairy🐺 ادیتور : hila . Hira…
اولین فیکم حمایت کنید😉جیمین:خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟!جونگکوک:اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!....... ....امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگاورس دنبال نکن چون همه چیز بر اساس ذهن نویسنده است..غیرمنطقی برای کسایی که دنبال منطق هستند دنیای امگاورس بدرد نمیخوره...با تشکر ژانر:امگاورس،رومنس،طنز،اسماتکاپل اصلی= Vkookکاپل های فرعی= نامجین، یونمین…
اول كرو ليا بقلمي وافكاري وتعبي ممنوع النقل الا باذني "الدنيا خيبات...تعطيك الأرخص وتأخذ منك الأغلى ......تجعلك تثق وتخونك ......تجعل جميع الظروف جامعة لك بما ستحب وتتعلق ....لتتأكد من شدة المك عندما تاخذه منك ويصبح الماضي هاجسا بينك وبين المستقبل .....اكبر خطأ التعلق والثقة .....بطلتنا وقعت فيها فكانت النتائج الدمار فهل تشرق شمس الامل منذرة بزوال العاصفة ام أتهدأ حينا لتعصف اقوى وتكون دموعنا مبتغاها"…
استعد لغوص عميق في عالم من الغموض والمغامرة، حيث تتقاطع قوى خارقة بعواطف هائلة، وتأسرك في عمق المشاعر والخوارق. انتمي لعالمك ،اهلا بك🖤…
سيّدة الإعمال الجوهره ترئس شركه ابوها الوليد ، لكن بيوم غير عادي تنسرق ملفات شديده الحساسيه من الشركه و يضطرون يوكلون فريق اول لجل يقوم بمهمه البحث عن الملّفات ، وش صار على الملفات ؟ ومن سرقها ؟ ووش نهاية الفريق مع هالعائله العريقه ؟ 🇸🇦…
چند روز مونده به روز عروسیش وقتی برای پیدا کردن چند تا شاخه گل رز بخصوص که نامزدش عاشقشه، زمان از دستش در میره و تا دیر وقت بیرون میمونه به خاطر استرسش و ترسش ازتاریکی راهو گم میکنه و سر از جای نااشنایی در میارهمیدونست بالای شهره و جالب بود که فقط از اونجا بوی دو گرگ رو میتونست استشمام کنه! انگار که کس دیگ ای تو اون محله ی اشرافی زندگی نمیکرد! بوی دو الفای اصیل و قوی و...... از شانس بدش هورنی! چقد میتونه غم انگیز باشه که درست چند روز قبل عروسیش دو الفای هورنی و مست بهش تجاوز کنن و صبحش هیچی یادشون نیاد؟! ووقتی جیمین ماجرا رو برای نامزدش تعریف میکنه خانواده نامزدش بااین وصلت مخالفت کنن! و خانوادش از این ابروریزی پاشیده بشه! ولی از همه بدتر......! نامزدش باورش نکنه و جیمین برای اثبات حرفش شکایت میکنه و ازاونجایی که اون دو الفا خیلی گردن کلفت و پرنفوذن کل مدارک اون شبواز بین ببرن و حتی حاضر نباشن جیمینو برای یه لحظه ببینن!!! این وسط میمونه جیمین با قلبی متشکل از چند حس....!!!! شکسته از عشقشغمگین از خانوادشناامید از خانواده نامزدش وپر از کینه و نفرت نسبت به دو الفایی که هیچ وقت قرار نیست چهرشونو از یاد ببره............ درحال اپامگاورس، انگست، امپرگ، انتقامی، هپی اندکاپل: ویمینکوک…
في اليوم الذي كان من المقرر فيه الإعلان عن زواجهما ، تم الدوس على حبها بشكل رهيب. الى جانب ذلك ، تم القبض على هذا الشيء المخزي من قبل شخص ما. ...…
((البربوك هو كعب البستوگة وهو مصنوع من الفخار بالرغم من كونة من الفخار الطين الا انة لا يغرق عند رميه بالماءوهو مثل على الشخص واسع الحيلة))) قصة تتحدث عن بنت تيتمت بعمر المراهقة.....راح تتعرض للغصب عالزواج من شخص يحبها ..و راح تضطر للزواج من عنده بسبب تهديده الها بشرفها....🔞🔞🔞🔞…
کیونگسو یه امگای جاه طلبه که قبل از عشق به پیشرفت فکر می کنه. در مقابلش چانیول یه آلفای موفقه. آشنایی این دو با هم ماجراهایی را ایجاد می کنه.کاپل اصلی: چانسو…
التهرب ليس حلاً جيداً ابدا!!ولكن ربما هو كل ما استطيع فعله!!مثلها تماماً.... انا لن اكون مختلفاً!!! هذا كل ما سأفعله!‼️الفيك من كتاباتي وما احلل اعادة نشره الا بوجود حقوقي!!!الفيك مو مستوحه من اي عمل ثاني فالتشابه يمكن يكون صدفه لا اكثر!!!‼️📍Heehoon 📍Sunkiبدأت: 25 \4\2023أنتهت: 18 \ 6 \2023…
{مكتملة}ماذا سيحدث حين تقرر السيدة جيون تزويج إبنها المدمن من فتاة من نفس طبقته غنية و جميلة لتحدث المفاجأة و تقع يومي الفتاة الجميلة ذات الاعين الخضراء ضحية مؤامرة لتصبح زوجة جيون جونغكوك ما نهاية المطاف حين تقع بكماء في عشق مدمن مخدرات…
حينما نلجأ للصمت فهذا يعني إن بداخلنا صراعٍ عظيم بين المسامحة ومنح الغفران لمن يحمل الجزء الأكبر من تركة القلب وثروة المشاعر الهائمة بمن وقع الأختيار عليها لتكن أميرته، فأحياناً يكن القلب رحيمٍ حينما يقسو العقل بحكمه الأخير ولكن ترى هل سيتغلب على القوة الكامنة التي تحرك جسداً باكمله أم أن توقف نبضاته أقوى سلاح يمتلك......الجزء الأول.... الجوكر_والأسطورة الجزء الثاني... الجبابرة.. وعشقها ذو القلب المتبلد الجزء الثالث ... همسات بقلم العشاق الجزء الرابع ... صراع الشياطينالجزء الخامس ...متى يهتدي الوصال…
🛑 تحذير ! هاته الرواية قد لا تلائم الجمهور الناشيئ. أنير أزارو.غني، عنيد ومعروف بوسامته ونجاحه بقدر ما هو معروف بقسوته، حبه للوحدة وطبعه الديكارتي. . المشاعر؟ لم تعد يوما على صاحبها بالنفع. الحب؟ لم يجده بأي قلب فتحه على طاولة العمليات. الندم؟ ترف الضعفاء. الغد؟ ليس بشيئ يخطط له. القلب؟ لغز يبحث عن حله.وان كان هناك ما يحب هذا الجراح الثلاثيني الوسيم القيام به فهو فك الألغاز... لكن مالذي سيحدث له حين سيصادف ذات صباح وبمنتصف صالون شقته، لغزا لا ككل الالغاز. امرأة. وليست أي امرأة. ميرا ايسادن. فاتنة، ذكية ومراوغة... صاحبة الضحكة الملائكية، النظرة النارية واللائحات اللانهائية من القواعد. امرأة تمتلك من الأسرار ما يمتلك هذا العالم من الألوان.…
إنَها مَسَّافة .. بَـين العَديدِ مِن الاشياء نضع مسَّافات، مسافاتٌ قد تكون كَبيرة و قد تكون ضئيلة للغاية تِلك المسافات المضافة التي وضعناها بانفسنا، مسافاتٌ وجب علينا وضعها وَ مسافاتٌ وجودُها بمثابة عائقٍ بين ما نُريد و ما نَرغب، يبدو الأمر بِرمته غريب و من يَهتمُ بتلك التُراهَات، لكن المسافة تِلك رغم أنها شئ وهمي الا انها مِثل الحائط الذي يَحجبُ الرؤية عن العديد من الأشياء لكن وضع المسافات قرب الحُب؟ هل يقوى القلب على هذا ام يستسلم لقرارات العقل ؟ مسافةٌ ما بين و بين...هي مِثل القلب الساهد الذي ينتظر راحته بعد أن تكبد عناء السهر-ساهد القلب-__السعادة وظيفتها و الشقاء وظيفته، راحةٌ تائهة في المجهُول، البحث كان سهل لكن السكون كان صعب، هل ستقدر على اسكان العقل الممتلئ و السيطرة على القلب الفارغ؟ ام ان لصاحب المذكرات رايٌ اخر ؟…