Part 6

Background color
Font
Font size
Line height

امگا هیچی نمیگفت،حتی پلک هم نمیزد فقط با چشمای پر از غم به عکس خودش و تهیونگ که روی دیوار بود نگاه میکرد
جی کی بینیش رو به گردن امگا مالید و بوسه‌ای روی جای مارکش گذاشت که باعث لرزش امگا شد

جِی( گرگ جیمین ) چنگی به شونه ی آلفا زد
جی کی بیشتر به امگا چسپید که امگا ترسیده‌ لب باز کرد

+ نکن...دا..ری ا..ذیتم میکنی

جی کی سرشو از گردن امگا بیرون اورد و به چشمای ترسیده آبیش خیره شد

_ چجوری وقتی اینقدر خوشگلی جلوی خودمو بگیریم؟

جی سرشو پایین انداخت و دستاشو روی سینه جی کی گذاشت و سعی کرد دورش کنه

+ برو...کنار

جی کی مچ های دست امگارو گرفت و با صدای آروم و پر از غم لب زد

_ بیا باهم حرف بزنیم باشه؟

امگا دستاشو از حصار دستای جی کی بیرون کشید و جی کیش رو عقب هول داد و سمت چمدونش رفت
لحظه ای بعد جی گذاشت جیمین برگرده و جاشو بگیره

لحظه ای با پیچیدن رایحه تند آلفا زیر بینیش سرگیجه گرفت،دستشو روی سرش گذاشت و ناله ای کرد
وقتی کمی بهتر شد چمدونشو به دست گرفت و سمت کوک برگشت
جی کی رفته و الان کوک جلوش وایستاده بود

_ تو حق نداری از این خونه بیرون بری

+ به اندازه ی کافی به حرفات گوش دادم تو دیگه با من نسبتی نداری

به طرف در رفت اما دستش توسط جونگکوک به شدت کشیده شد،جونکوک توی صورتش خم شد و با چشمای سرخ و رایحه‌ی
به شدت تلخ از بین دوندون های بهم چفت شدن بریده بریده غرید

_ گفتم...حق نداری...از این...خونه...بیرون بری!

دستشو کشید و سمت اتاق برد

+ آی دستم...چیکار می‌کنی ولم کن عوضی

رو به روی اتاق وایستاد درو باز کرد و جیمینو داخل اتاق هول داد
کلیدی از کشو برداشت و قبل اینکه درو ببنده گفت

_ همینجا میمونی تا عقلت سرجاش بیاد!

درو قفل کرد و جیمین شوکه رو تنها گذاشت
جیمین سمت در رفت و مشتاشو به در کوبید

+ درو باز کن.....تو خیانت کردی من باید تقاص پس بدم؟ هق توی آلفای عوضی ای عوضی عوضی عوضییییی

کلمه ی آخرو داد کشید به تخت تکیه داد و گربه رو از سرگرفت
واقعا داشت تقاص چیو پس میداد؟
تقاص ساده بودن و اعتماد؟

روی کاناپه نشسته بود،سرشو بین دستاش گرفته بود تند تند نفس می‌کشید
با صدای گریه جیمین کنترلشو از دست داد و گلدون روی  رو برداشت محکم روی زمین کوبید

گلدون با صدای بدی خورد شد و خونه توی سکوت فرو رفت

با صدای شکستن جیمین ساکت شد و با بهت به در نگاه کرد
سریع بلند شد و سمت در رفت
مشتشو بالا برد و به در زد
+ هی داری چیکار میکنی؟ درو باز کن

صدای زنگ در خونه بلند شد
جونگکوک بی اهمیت سرشو بین دستاش گرفت و فشار داد
با شدت گرفتنِ صدای زنگ عصبانی بلند شد و سمت در رفت و درو محکم به عقب کشید

با جمعیتی دید یه لحظه ترسید
مادر و پدرش _ مادر پدر جیمین و برادرش _ مادر پدر تهیونگ
که هر کدوم اخم بزرگی روی صورتشون بود و این بیشتر میترسوندش!

کمی بعد که همه وارد خونه شدن متوجه تهیونگِ غمگین هم شد که آخر از همه وارد خونه شد
درو بست سمت بقیه چرخید
مادر جیمین جلو اومد و با لحن تندی گفت: پسرم کجاست؟

جونکوک آب دهنشو قورت داد و نگاهش و بین جمعیت چرخوند
_ ا..اومونی چه عجله ایه جیمینم میاد شما بفرمایید بشینین

م ج : گفتم پسرم کجاست؟

_ ا...اتفاقی افتاده؟ چرا انقدر عصبانی هستین؟

مادر جیمین نگاهی حواله ی پدر جونگکوک کرد
پدرش عصبانی گوشی رو جلوش گرفت: اینو بخون

با دستانی لرزون گوشی رو گرفت و خوند

« خبر فوری❗

جئون جونگکوک و کیم تهیونگ روئسای شرکت vjm در حال بوسیدن هم در پارکینگ شرکت! »

« فوری فوری!
جئوت جونگکوک و کیم تهیونگ به پارک جیمین خیانت کردن»

« عکسی شرم‌سار از کیم تهیونگ و جئون جونگکوک در حال بوسیدن هم »

« جئون جونگکوک نامزدِ پارک جیمین مدل معروف به پارک جیمین خیانت کرد »

« نامزدِ سه ساله پارک جیمین به او خیانت کرد »

رنگش عین گچ سفید شده بود و شر شر عرق می‌ریخت
عکس‌ اون و تهیونگ که در حال بوسیدن هم بودن پخش شده بود!
این بدترین اتفاقی بود که توی طول عمرش افتاده بود

به سختی سرشو با آورد و به پدرش نگاه کرد : تو خجالت نمی‌کشی؟ خیالت راحت شد؟ تو کل رسانه ها این خبر کوفتی پخش شده و آبروی همه‌مون زیر سوال رفته

مادرش ادامه داد : تو سه ساله با جیمین نامزدی میفهمی؟ سه سالللل بعد رفتی بهش خیانت کردی؟ تو واقعا پسر منی؟ من اینجوری تربیتت کردم؟

برگشت سمت تهیونگ و ادامه داد: تو چی؟ چطور روت میشد به جیمین نگاه کنی؟ فکر نکردی چه بلایی سرش میاد؟

مادر تهیونگ جلوی ته وایستاد و گفت: بهتره چیزیو گردن پسر من نندازین کارش اشتباه بود ولی از کجا معلوم پسر شما اول پیشنهاد نداده

م کوک: برام مهم نیس کی اول پیشنهاد داده هردوشون مقصرن
اصن هیچ فک کردی اگه اون عکس پخش نمیشد معلوم نبود این رابطه تا کی ادامه داشته باشه؟

با این حرف جرقه ای توی سر کوک شکل گرفت
آره جیمین!اون وقتی داشتن همو میبوسیدن دیدبودشون حتما اون عکس گرفته آره کار خودشه

با عجله به سمت اتاق رفت درو باز کرد و دوباره درو قفل کرد و اهمیتی هم به کسایی که پشت در بودن نکرد
جیمین کنارِ تخت نشست و هنوز گریه میکرد

با صدای در سرشو بالا اورد و وقتی کوک در بست مادرشو از لای در دید که اسمشو صدا میزد بلند شد و سمت در رفت اما کوک سد راهش شد

_ کارِ تو بود نه؟

+ چ..چی؟

_ کار تو بود مطمئنم!

+ چی میگی برا خودت؟

گوشی رو به صورت جیمین نزدیک کرد و عکسو نشون داد
جیمین شوکه به عکس نگاه کرد
عالی شد! همین کم بود همه ی دنیا بفهمن دوست پسرش بهش خیانت کرده!

_ این یه موضوع بین منو تو بود تو به چه حقی اینو بخش کردی؟ میخوای انتقام بگیری؟هااااا؟

+ م..من اینکارو نکردم...

_ پس بجز تو کی اونجا بوده هاااا؟

+ من ن..نمیدونم و..قتی شما رو دیدم از اونجا بیرون اومدم

_ باشه... به دروغات ادامه بده پارک جیمین همشونو برات جبران میکنم!

+ توی عوضی به من خیانت کردی و الان داری تهدیدم میکنی؟
باورم نمیشه بعد از 3 سال این روی واقعیتو دیدم

کوک بدون اهمیت سمت در رفت درو باز کرد و بیرون رفت
جیمین همونجا وسط اتاق روی زمین نشست و دوباره شروع کرد به گریه کردن
همه دور جیمین جمع شدن و دلداریش دادن

جونکوک سمت تهیونگ که روی مبل نشسته بود رفت جلوی پاش زانو زد و دستاشو گرفت و نوازشش کرد

_ عزیزم ناراحت نباش درس میشه

× اون دیگه هیچ وقت منو نمیبخشه

_ باهم تلاشمونو میکنیم نگران نباش

تهیونگ سرشو بالا آورد و با چشمای اشکی به کوک نگاه کرد

× من خیلی خودخواهم نه؟

کوک بدون اهمیت به شخصی که توی اتاق داره زجه میزنه ته رو بغل و نوازشش کرد

سلامممممممم
اومدم با یه پارت غمگین 😔
خب دیگه ووت یادتون نره
بوس بای


You are reading the story above: TeenFic.Net